گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد دوم
4 / 7 گرامی داشتن



4 / 7گرامی داشتنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادر مسلمانش را گرامی بدارد : در مجلسی به او احترام بگذارد ، یا با سخنی لطف آمیز ، وی را بنوازد ، یا نیازی را از او برطرف سازد ، تا زمانی که این رفتار را داشته باشد ، پیوسته در سایه فرشتگان است».پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادر مسلمانش را با کلمه ای لطف آمیز بنوازد و گرفتاری و اندوه را از او بزداید ، تا زمانی که چنین کند ، پیوسته در سایه گسترده رحمت خداوند است.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای از امّت من نیست که برادر دینی اش را به لطفی بنوازد ، مگر آن که خداوند ، از خدمتکاران بهشت به خدمت او در می آورد.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس برادرش را گرامی بدارد ، در حقیقت ، خداوند را گرامی می دارد . خیال می کنید خداوند ، با کسی که او را گرامی می دارد ، چه می کند؟!المستدرک علی الصحیحین به نقل از سلمان :بر پیامبر خدا وارد شدم ، در حالی که به متّکایی تکیه داده بود . آن متکّا را به من داد و سپس فرمود : «ای سلمان! هیچ مسلمانی نیست که بر برادر مسلمانش وارد شود و او به احترام وی ، متکّایی به او بدهد ، مگر این که خداوند ، او را می آمرزد» .

.


ص: 104

الإمام علیّ علیه السلام :أکرِم مَن وَدَّکَ ، وَاصفَح عَن عَدُوِّکَ ، یَتِمَّ لَکَ الفَضلُ . (1)الإمام الصادق علیه السلام :مَن عَظَّمَ دینَهُ عَظَّمَ إخوانَهُ، ومَنِ استَخَفَّ بِدینِهِ استَخَفَّ بِإِخوانِهِ. (2)عنه علیه السلام :مَن قالَ لِأَخیهِ المُؤمِنِ : «مَرحَبا» ، کَتَبَ اللّهُ تَعالی لَهُ «مَرحَبا» إلی یَومِ القِیامَهِ . (3)4 / 8المُؤاساهوقال علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :اِبذِل مالَکَ فی الحُقوقِ ، وواسِ بِهِ الصَّدیقَ ؛ فَإِنَّ السَّخاءَ بِالحُرِّ أخلَقُ . (4)وقال علیه السلام :عنه علیه السلام :ما حُفِظَتِ الاُخُوَّهُ بِمِثلِ المُؤاساهِ . (5)وقال علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّ مُؤاساهَ الرِّفاقِ مِن کَرَمِ الأَعراقِ . (6)وقال علیه السلام :عنه علیه السلام :اِبذِل لِصَدیقِکَ نَفسَکَ ومالَکَ ، ولِمَعرِفَتِکَ رِفدَکَ ومَحضَرَکَ ، ولِلعامَّهِ بِشرَکَ ومَحَبَّتَکَ ، ولِعَدُوِّکَ عَدلَکَ وإنصافَکَ . وَاضنِن (7) بِدینِکَ وعِرضِکَ عَن کُلِّ أحَدٍ . (8) .

1- .غرر الحکم : ج 2 ص 200 ح 2368 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 82 ح 1989 وفیه صدره .
2- .الأمالی للطوسی : ص 98 ح 150 عن عبداللّه بن أبی یعفور ، مشکاه الأنوار : ص 328 ح 1036 وفیه «دین اللّه » بدل «دینه» و «حقّ إخوانه» بدل «إخوانه» .
3- .الکافی : ج 2 ص 206 ح 2 عن جمیل بن درّاج ، ثواب الأعمال : ص 176 ح 1 عن إسحاق بن عمّار ،مصادقه الإخوان : ص 183 ح 2 عن السکونی عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 74 ص 298 ح 31 وراجع: کنز العمّال : ج 9 ص 38 ح 24825 .
4- .غرر الحکم : ج 2 ص 204 ح 2384 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 85 ح 2044 .
5- .غرر الحکم : ج 6 ص 74 ح 9578 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 477 ح 8758 .
6- .غرر الحکم : ج 2 ص 493 ح 3405 ، عیون الحکم والمواعظ : ،ص 143 ح 3193 .
7- .ضَنِنْتُ بالشیء : إذا بَخِلتَ به (الصحاح : ج 6 ص 2156 «ضنن») .
8- .الخصال : ص 147 ح 178 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 175 ح 6 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 312 ح 586 وفیه «تحنّنک» بدل «محبّتک» .

ص: 105



4 / 8 سهیم کردن در زندگی

وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام :کسی را که دوستت دارد ، گرامی بدار ، و از دشمنت در گذر تا فضیلت تو کامل گردد.وقال علیه السلام یعزِّی قوْما :امام صادق علیه السلام :کسی که دینش را ارج نهد ، برادرانش را ارج می نهد ، و کسی که دینش را خوار بشمارد ، برادرانش را نیز خوار می شمارد.وقال علیه السلام فی صِفه الدُّنْیا :امام صادق علیه السلام :هر کس به برادر مؤمنش بگوید : «خوش آمدی!» ، خداوند متعال تا روز قیامت برایش می نویسد : «خوش آمدی!».4 / 8سهیم کردن در زندگی (1)امام علی علیه السلام :مالَت را در راه حقوق ، بخشش کن و برادرت را در آن ، شریک گردان ؛ زیرا سخاوت ، برای آزادمرد ، برازنده تر است .امام علی علیه السلام :پیوند برادری به چیزی چون سهیم کردن برادران در زندگی خود ، حفظ نشده است.وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام :شریک کردن همسفران [در توشه خود]، از بزرگواری اصل و نسب است.امام علی علیه السلام :به دوستت جان و مالت را نثار کن و به آشنایت پیشکش و خوش محضری ات را ، و به عموم مردم ، خوش رویی و محبّتت را ، و به دشمنت عدل و انصافت را ؛ امّا در دین و آبرویت ، نسبت به همگان بخل بورز.

.

1- .واژه «مواسات» که در متن عربی به کار رفته است ، در زبان عربی ، به معنای سهیم کردن و شریک کردن دیگری در امکانات زندگی و داشته های خود و تقسیم کردن دارایی خود با کسی است . برای توضیح بیشتر، ر . ک : همین دانش نامه مدخل «مُواسات» .

ص: 106

وقال علیه السلام :الکافی عن سعید بن الحسن :قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : أیَجیءُ أحَدُکُم إلی أخیهِ فَیُدخِلُ یَدَهُ فی کیسِهِ فَیَأخُذُ حاجَتَهُ فَلا یَدفَعُهُ ؟

فَقُلتُ : ما أعرِفُ ذلِکَ فینا !

فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : فَلا شَیءَ إذا .

قُلتُ : فَالهَلاکُ إذا !

فَقالَ : إنَّ القَومَ لَم یُعطَوا أحلامَهُم (1) بَعدُ . (2)وقال علیه السلام :حلیه الأولیاء عن عبیداللّه بن الولید :قالَ لَنا أبو جَعفَرٍ مُحمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام : یُدخِلُ أحَدُکُم یَدَهُ فی کُمِّ صاحِبِهِ فَیَأخُذُ ما یُریدُ ؟

قالَ : قُلنا : لا .

قالَ : فَلَستُم بِإِخوانٍ کَما تَزعُمونَ . (3)4 / 9الإِیثاروقال علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام :المُؤمِنونَ إخوَهٌ ، ولا شَیءَ آثَرُ عِندَ کُلِّ أخٍ مِن أخیهِ . (4) .

1- .الحِلم : العَقل ، والجمع : أحلام (القاموس المحیط : ج 4 ص 99 «حلم») . اعتذَرَ علیه السلام من قبل الشیعه أی أکثرهم بأنّهم «لم یُعطَو أحلامَهم بعد» ؛ أی لم یکمل عقولهم بعدُ ، ویختلف التکلیف باختلاف مراتب العقول. أو لم یتعلّموا الآداب من الأئمّه علیهم السلام بعدُ فهم معذورون (مرآه العقول : ج 9 ص 46) .
2- .الکافی : ج 2 ص 174 ح 13 ، المؤمن : ص 44 ح 103 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 254 ح 51 .
3- .حلیه الأولیاء : ج 3 ص 187 الرقم 241 ، الإخوان : ص 205 ح 159 عن عبد اللّه بن الولید ، ربیع الأبرار : ج 1 ص 430 ، تاریخ دمشق : ج 54 ص 293 عن الوصافی وکلاهما نحوه ، مطالب السؤول : ج 2 ص 105 وفیه «إخواننا» بدل «بإخوان» .
4- .تحف العقول : ص 173 ، بشاره المصطفی : ص 26 کلاهما عن کمیل بن زیاد ، بحار الأنوار : ج 77 ص 269 ح 1 .

ص: 107



4 / 9 ایثار

وقال علیه السلام :الکافی به نقل از سعید بن حسن :امام باقر علیه السلام فرمود : «آیا فردی از شما نزد برادرش می آید و دستش را در جیب او می کند و آنچه نیاز دارد ، بر می دارد و او مانعش نمی شود؟» .

گفتم : چنین چیزی را در میان خودمان سراغ ندارم .

امام باقر علیه السلام فرمود : «پس ، هیچ» .

گفتم : پس ، هلاکت!

فرمود : «این جماعت (شیعه) ، هنوز خِرَدهایشان کامل نشده است» . (1)وقال علیه السلام :حلیه الأولیاء به نقل از عبید اللّه بن ولید :ابوجعفر محمّد بن علی (باقر) علیه السلام به ما فرمود : «آیا فردی از شما دستش را در کیسه دوستش می کند و آنچه می خواهد ، بر می دارد؟».

گفتیم : خیر.

فرمود : «پس شما ، بر خلاف ادّعایتان ، برادر نیستید» .4 / 9ایثار (2)وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام :مؤمنان ، برادرند و هیچ چیز نزد هیچ برادری ارجح از برادرش نیست.

.

1- .امام علیه السلام از طرف شیعیان ، با عبارت «هنوز خِردهایشان کامل نشده» ، عذر آورده است که اینان ، هنوز به درجه عالی عقلانی نرسیده اند و از آن جا که تکلیف ، به نسبت تفاوت مراتب عقول ، متفاوت است ، بنا بر این ، تکلیفی ندارند و یا این که هنوز آداب معاشرت با برادران دینی را از امامان معصوم علیهم السلام نیاموخته اند و بنا بر این معذورند (ر . ک : مرآه العقول : ج 9 ص 402) .
2- .برای آگاهی از معنای «ایثار» ، ر . ک : همین دانش نامه : ج 1 ص 104 (ایثار / درآمد / ایثار ، در لغت) .

ص: 108

وقال علیه السلام :عنه علیه السلام :عامِل سائِرَ النّاسِ بِالإِنصافِ ، وعامِلِ المُؤمِنینَ بِالإِیثارِ . (1)وقال علیه السلام :عنه علیه السلام :تَحَبَّب إلی خَلیلِکَ یُحبِبکَ ، وأکرِمهُ یُکرِمکَ ، وآثِرهُ عَلی نَفسِکَ یُؤثِرکَ عَلی نَفسِهِ وأهلِهِ . (2)4 / 10حِفظُ الغَیبِوقال علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :اُذکُروا أخاکُم إذا غابَ عَنکُم بِأَحسَنِ ما تُحِبّونَ أن تُذکَروا بِهِ إذا غِبتُم عَنهُ . (3)وقال علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ ؛ مِن حَیثُ یَغیبُ یَحفَظُهُ مِن وَرائِهِ ، ویَکُفُّ عَلَیهِ ضَیعَتَهُ (4) . وَالمُؤمِنُ مِرآهُ المُؤمِنِ . (5)وقال علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :المُؤمِنُ مِرآهٌ لِأَخیهِ المُؤمِنِ ؛ یَنصَحُهُ إذا غابَ عَنهُ ، ویُمیطُ (6) عَنهُ ما یَکرَهُ إذا شَهِدَ ، ویُوَسِّعُ لَهُ فی المَجلِسِ . (7)4 / 11إهداءُ العَیبِوقال علیه السلام :رسول اللّه صلی الله علیه و آله :خَیرُ إخوانِکُم مَن أهدی إلَیکُم عُیوبَکُم . (8) .

1- .غرر الحکم : ج 4 ص 366 ح 6342 .
2- .غرر الحکم : ج 3 ص 298 ح 4530 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 203 ح 4117 .
3- .الأمالی للطوسی : ص 225 ح 391 عن عبیداللّه بن عبداللّه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 196 ح 17 .
4- .یَکُفّ علیه ضَیْعَته : أی یجمع علیه معیشته ویضمّها إلیه (النهایه : ج 4 ص 109 «کفف») .
5- .کنز العمّال : ج 1 ص 152 ح 756 نقلاً عن الخرائطی فی مکارم الأخلاق عن المطّلب بن عبداللّه بن حنطب .
6- .أماطَ : نَحّی وأبعَدَ (القاموس المحیط : ج 2 ص 387 «ماط») .
7- .النوادر للراوندی : ص 99 ح 56 ، الجعفریّات : ص 197 کلاهما عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ،بحارالأنوار : ج 74 ص 233 ح 29 .
8- .تنبیه الخواطر : ج 2 ص 123 .

ص: 109



4 / 10 پاسداشت در غیاب

4 / 11 گوشزد کردن عیب ها

وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام :با دیگر مردمان ، به انصاف رفتار کن ، و با مؤمنان ، به ایثار.وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام :به دوستت محبّت کن تا او نیز تو را دوست بدارد ، و او را گرامی بدار تا او نیز گرامی ات بدارد ، و [تأمین نیازهای] او را بر خودت مقدّم بدار ، تا او نیز تو را بر خودش و خانواده اش مقدّم بدارد .4 / 10پاسداشت در غیابوقال علیه السلام :امام صادق علیه السلام :در غیاب برادرتان ، از او به بهترین گونه ای یاد کنید که دوست دارید پشتِ سر شما به آن گونه از شما یاد کنند.وقال علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن ، برادر مؤمن است . در غیابش هوای او را دارد ، به زندگی (معاشِ) او سر و سامان می دهد ، و مؤمن ، آینه مؤمن است.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن ، آینه برادر مؤمن خویش است . در غیابش برای او خیرخواهی می کند و در حضورش آنچه را ناخوش می دارد ، از او دور می گردانَد و در مجلس ، برایش جا باز می کند.4 / 11گوشزد کردن عیب هاوقال علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترینِ برادرانِ شما ، کسی است که عیب هایتان را به شما هدیه کند.

.


ص: 110

وقال علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :المُؤمِنُ مِرآهُ أخیهِ ؛ یُمیطُ عَنهُ الأَذی . (1)وقال علیه السلام :عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أحَدَکُم مِرآهُ أخیهِ ، فَإِن رَأی بِهِ أذیً فَلیُمِطهُ عَنهُ . (2)وقال علیه السلام :الإمام علیّ علیه السلام لِکُمَیلِ بنِ زِیادٍ :یا کُمَیلُ ، المُؤمِنُ مِرآهُ المُؤمِنِ ؛ لِأَنَّهُ یَتَأَمَّلُهُ فَیَسُدُّ فاقَتَهُ ، ویُجمِلُ حالَتَهُ . (3)وقال علیه السلام :عنه علیه السلام :إنَّما سُمِّیَ الصَّدیقُ صَدیقا ؛ لِأَنَّهُ یَصدُقُکَ فی نَفسِکَ ومَعایِبِکَ ، فَمَن فَعَلَ ذلِکَ فَاستَنِم (4) إلَیهِ ؛ فَإِنَّهُ الصَّدیقُ . (5)عنه علیه السلام :ثَمَرَهُ الاُخُوَّهِ حِفظُ الغَیبِ ، وإهداءُ العَیبِ . (6)عنه علیه السلام :مَن أبانَ لَکَ عَیبَکَ فَهُوَ وَدودُکَ . (7)وقال علیه السلام :عنه علیه السلام :ما أخلَصَ المَوَدَّهَ مَن لَم یَنصَح . (8)وقال علیه السلام :عنه علیه السلام :مَن أحَبَّکَ نَهاکَ ، ومَن أبغَضَکَ أغراکَ . (9)وقال علیه السلام :الإمام الصادق علیه السلام :أحَبُّ إخوانی إلَیَّ مَن أهدی إلَیَّ عُیوبی . (10) .

1- .مصادقه الإخوان : ص 144 ح 1 ، مشکاه الأنوار : ص 331 ح 1053 .
2- .سنن الترمذی : ج 4 ص 326 ح 1929 عن أبی هریره .
3- .تحف العقول : ص 173.
4- .اِسْتَنام إلیه : أی سَکَنَ إلیه واطمَأنّ (الصحاح : ج 5 ص 2047 «نوم») .
5- .غرر الحکم : ج 3 ص 79 ح 3877 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 178 ح 3665 .
6- .غرر الحکم : ج 3 ص 330 ح 4633 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 208 ح 4167 .
7- .غرر الحکم : ج 5 ص 253 ح 8210 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 444 ح 7786 .
8- .غرر الحکم : ج 6 ص 75 ح 9580 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 476 ح 8708 .
9- .کنزالفوائد : ج 1 ص 279 ، أعلام الدین : ص 298 عن الإمام الحسین علیه السلام ، غرر الحکم : ج 5 ص 149 ح 7718 و 7719 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 451 ح 8062 و 8063 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 91 ح 95 .
10- .الکافی : ج 2 ص 639 ح 5 ، تحف العقول : ص 366 ، الاختصاص : ص 240 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 282 ح 4 .

ص: 111

وقال علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن ، آینه برادرش است ؛ عیب (آسیب) (1) را از او دور می کند.وقال علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر یک از شما ، آینه برادر خویش است . پس اگر در او عیبی دید ، باید آن را از او دور سازد .وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام به کمیل بن زیاد :ای کمیل! مؤمن ، آینه مؤمن است ؛ زیرا به فکر اوست و نیازش را برطرف می سازد و حالش را نکو می گردانَد.وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام :صَدیق (2) را صَدیق نامیده اند ؛ چون در باره تو و عیب هایت با تو صادق است . پس هر که چنین کرد ، به او اطمینان کن که او دوستِ واقعی است.وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام :ثمره برادری ، پاسداشت او در غیابش و گوشزد کردن عیب های اوست.وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام :کسی که عیبت را به تو نشان دهد ، او دوستدار توست.وقال علیه السلام فی مدْحِ الأنصارِ :امام علی علیه السلام :دوستی را خالص نگردانیده است کسی که خیرخواهی نکند.وقال علیه السلام :امام علی علیه السلام :کسی که تو را دوست بدارد ، [از بدی و گناه] نهیَت می کند ، و کسی که تو را دشمن می دارد ، [به بدی و گناه ،] وسوسه ات می کند.وقال علیه السلام فی کلامٍ لَه :امام صادق علیه السلام :محبوب ترینِ برادرانم نزد من ، کسی است که عیب هایم را به من هدیه کند. .

1- .مراد از واژه «أذی (آسیب)» در متن عربی ، هر چیزی است که موجب اذیّت و ناراحتی شخص می شود و شامل عیب های ظاهری و باطنی او می گردد، مانند: وجود خاشاکی بر روی لباس و سر و صورت او و امثال آن .
2- .واژه «صَدیق» از ریشه «صِدق (راستگویی)» و به معنای «صادق» است که در عربی بر «دوست» اطلاق می گردد . م .

ص: 112

4 / 12الدُّعاءُ بِظَهرِ الغَیبِالإمام زین العابدین علیه السلام :إنَّ المَلائِکَهَ إذا سَمِعُوا المُؤمِنَ یَدعو لِأَخیهِ المُؤمِنِ بِظَهرِ الغَیبِ أو یَذکُرُهُ بِخَیرٍ قالوا : نِعمَ الأَخُ أنتَ لِأَخیکَ ؛ تَدعو لَهُ بِالخَیرِ وهُوَ غائِبٌ عَنکَ ، وتَذکُرُهُ بِخَیرٍ ، قَد أعطاکَ اللّهُ عز و جل مِثلَی ما سَأَلتَ لَهُ ، وأثنی عَلَیکَ مِثلَی ما أثنَیتَ عَلَیهِ ، ولَکَ الفَضلُ عَلَیهِ .

وإذا سَمِعوهُ یَذکُرُ أخاهُ بِسوءٍ ویَدعو عَلَیهِ ، قالوا لَهُ : بِئسَ الأَخُ أنتَ لِأَخیکَ ، کُفَّ أیُّهَا المَسَتَّرُ عَلی ذُنوبِهِ وعَورَتِهِ ، وَاربَع عَلی نَفسِکَ (1) ، وَاحمَدِ اللّهَ الَّذی سَتَرَ عَلَیکَ ، وَاعلَم أنَّ اللّهَ عز و جل أعلَمُ بِعَبدِهِ مِنکَ . (2)وقال علیه السلام فی دُعاءٍ اسْتَسْقَی بِهِ :الکافی عن إبراهیم بن هاشم :رَأَیتُ عَبدَاللّهِ بنَ جُندَبٍ فِی المَوقِف ، فَلَم أرَ مَوقِفا کانَ أحسَنَ مِن مَوقِفِهِ ؛ ما زالَ مادّا یَدَیهِ إلَی السَّماءِ ودُموعُهُ تَسیلُ عَلی خَدَّیهِ حَتّی تَبلُغَ الأَرضَ ، فَلَمّا صَدَرَ (3) النّاسُ قُلتُ لَهُ : یا أبا مُحَمَّد ، ما رَأَیتُ مَوقِفا قَطُّ أحسَنَ مِن مَوقِفِکَ !

قالَ : وَاللّهِ ما دَعَوتُ إلّا لِاءِخوانی ؛ وذلِکَ أنَّ أبَا الحَسَنِ موسی علیه السلام أخبَرَنی أنَّ مَن دَعا لِأَخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ نودِیَ مِنَ العَرشِ : «ولَکَ مِئَهُ ألفِ ضِعفٍ» ، فَکَرِهتُ أن أدَعَ مِئَهَ ألفٍ مَضمونَهً لِواحِدَهٍ لا أدری تُستَجابُ أم لا . (4)راجع : موسوعه معارف الکتاب والسنّه : ج 1 ص 103 (الإیثار / المدخل / أنواع الإثیار / الإیثار فی الدعاء) .

.

1- .اِربَعْ علی نفسک : أی ارْفُق بنفسکَ وکُفَّ (الصحاح : ج 3 ص 1212 «ربع») .
2- .الکافی : ج 2 ص 508 ح 7 عن ثویر وراجع: بحار الأنوار : ج 93 ص 387 392 ح 19 26 .
3- .الصَّدَر : الانصراف (المصباح المنیر : ص 335 «صدر»).
4- .الکافی : ج 2 ص 508 ح 6 ، تهذیب الأحکام : ج 5 ص 184 ح 615 ، الأمالی للصدوق : ص 540 ح 723 ، فلاح السائل : ص 111 ح 52 ، روضه الواعظین : ص 359 ، بحار الأنوار : ج 93 ص 384 ح 8 .

ص: 113



4 / 12 دعا کردن پشت سر

4 / 12دعا کردن پشت سرامام زین العابدین علیه السلام :فرشتگان ، هر گاه بشنوند که مؤمن برای برادر مؤمنش پشت سرِ او دعا می کند یا از او به نیکی یاد می کند ، می گویند : نیکو برادری برای برادرت هستی . در غیابش برای او دعای خیر می کنی و از وی ، به نیکی یاد می نمایی . خداوند عز و جل ، دوچندانِ آنچه برای او خواستی ، به تو عطا نمود و دوچندانِ آنچه او را ستودی ، تو را ستود ، و تو را بر او برتری است.

و هر گاه بشنوند که برادرش را به بدی یاد می کند و او را نفرین می نماید ، می گویند : بد برادری برای برادرت هستی! ای آن که گناهانت و عیب هایت [از جانب خداوند،] پرده پوشی شده! از این رفتارت دست بردار ، خود را باش، و خدایی را که در باره تو عیب پوشی کرده است ، سپاس گوی و بدان که خداوند عز و جل به بنده اش از تو داناتر است.وقال علیه السلام :الکافی به نقل از ابراهیم بن هاشم :عبد اللّه بن جندب را در موقفِ [عرفات ]دیدم و وقوفی نیکوتر از وقوف او ندیدم . پیوسته ، دو دستش به سوی آسمان، بلند و اشک هایش بر گونه هایش روان بود ، به طوری که به زمین می ریخت . وقتی مردم [از عرفات] باز گشتند ، به او گفتم : ای ابو محمّد! هرگز وقوفی بهتر از وقوف تو ندیده ام.

گفت : به خدا سوگند که من ، جز برای برادرانم دعا نکردم ؛ زیرا ابو الحسن موسی [کاظم] علیه السلام به من خبر داد که هر کس برای برادرش ، پشت سرِ او دعا کند ، از عرش ندا می آید : «و برای تو باد ، صد هزار برابر [آنچه برای برادرت دعا و درخواست کردی]!» . از این رو، من خوش نداشتم که یکصد هزار دعای تضمین شده را به خاطر یک دعا که نمی دانم مستجاب می شود یا نه ، رها کنم .ر . ک : ص 108 (ایثار / درآمد / انواع ایثار / ایثار در دعا) .

.


ص: 114

4 / 13النَّهیُ عَنِ المُنکَرِالإمام الصادق علیه السلام :مَن رَأی أخاهُ عَلی أمرٍ یَکرَهُهُ فَلَم یَرُدَّهُ عَنهُ وهُوَ یَقدِرُ عَلَیهِ فَقَد خانَهُ . (1)

4 / 14الصَّفحُ عَنِ الزَّلّاتِرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی ذِکرِ صِفاتِ المُؤمِنِ :لَطیفٌ (یَعطِفُ) عَلی أخیهِ بِزَلَّتِهِ ، ویَرعی ما مَضی مِن قَدیمِ صُحبَتِهِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :عَلَیکَ بِمُداراهِ النّاسِ ، وإکرامِ العُلَماءِ ، وَالصَّفحِ عَن زَلّاتِ الإِخوانِ ؛ فَقَد أدَّبَکَ سَیِّدُ الأَوَّلینَ وَالآخِرینَ بِقَولِهِ صلی الله علیه و آله : اُعفُ عَمَّن ظَلَمَکَ ، وصِل مَن قَطَعَکَ ، وأعطِ مَن حَرَمَکَ . (3)

عنه علیه السلام :اِحتَمِل زَلَّهَ وَلِیِّکَ لِوَقتِ وَثبَهِ عَدُوِّکَ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :اِلتَمِسوا لِاءِخوانِکُمُ العُذرَ فی زَلّاتِهِم وهَفَواتِ تَقصیراتِهِم ، فَإِن لَم تَجِدوا لَهُمُ العُذرَ فی ذلِکَ فَاعتَقِدوا أنَّ ذلِکَ عَنکُم ؛ لِقُصورِکُم عَن مَعرِفَهِ وُجوهِ العُذرِ . (5)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 343 ح 409 عن عبد الرحمن بن الحجّاج ، روضه الواعظین : ص 320 ،مشکاه الأنوار : ص 149 ح 354 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 65 ح 2 .
2- .التمحیص : ص 75 ح 171 ، بحار الأنوار : ج 67 ص 311 ح 45 .
3- .تذکره الخواصّ : ص 136 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 71 ح 34 .
4- .الإرشاد : ج 1 ص 299 ، کنزالفوائد : ج 1 ص 93 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 419 ح 40 .
5- .تنبیه الخواطر : ج 2 ص 250 ، مستدرک الوسائل : ج 9 ص 57 ح 10193 نقلاً عن أبی القاسم الکوفی فی کتاب الأخلاق .

ص: 115



4 / 13 نهی از منکر نمودن

4 / 14 گذشت از لغزش ها

4 / 13نهی از منکر نمودنامام صادق علیه السلام :هر کس برادرش را در کاری که نمی پسندد ، ببیند و او را از آن باز ندارد ، در حالی که توان این کار را دارد ، هر آینه به او خیانت کرده است.

4 / 14گذشت از لغزش هاپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در یادکردِ صفات مؤمن :با وجود لغزش برادرش، با او مهربان است و حرمت رفاقت دیرین را پاس می دارد.

امام علی علیه السلام :بر تو باد مدارا کردن با مردم ، و گرامی داشتن دانشمندان و گذشت از لغزش های برادران ؛ زیرا سَروَر جهانیان با این فرموده اش تو را ادب آموخته است که : «کسی را که به تو ستم کرده است ، عفو کن و با کسی که از تو بُریده است ، پیوند زن و به کسی که از تو دریغ ورزیده است ، ببخش» .

امام علی علیه السلام :لغزش دوستت را برای زمان حمله دشمنت تحمّل کن.

امام صادق علیه السلام :برای لغزش های برادرانتان و خطاهای تقصیراتشان عذر بجویید [و آنها را توجیه کنید] و اگر برای آنها عذری نیافتید ، فکر کنید که عیب از جانب شماست که نتوانسته اید اقسام عذر را بشناسید.

.


ص: 116

عیون أخبار الرضا علیه السلام عن الحسین کاتب أبی الفیّاض :حَضَرنا مَجلِسَ عَلِیِّ بنِ موسی علیه السلام ، فَشَکا رَجُلٌ أخاهُ ، فَأَنشَأَ [ علیه السلام ] یَقولُ : اِعذِر أخاکَ عَلی ذُنوبِهوَاستُر وغَطِّ عَلی عُیوبِه وَاصبِر عَلی بَهتِ السَّفیه ولِلزَّمانِ عَلی خُطوبِه ودَعِ الجَوابَ تَفَضُّلاًوکِلِ الظَّلومَ إلی حَسیبِه (1)

4 / 15التَّفَقُّدُ عِندَ الغَیبَهِمکارم الأخلاق عن أنس :کَانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِن إخوانِهِ ثَلاثَهَ أیّامٍ سَأَلَ عَنهُ ؛ فَإِن کانَ غائِبا دَعا لَهُ ، وإن کانَ شاهِدا زارَهُ ، وإن کانَ مَریضا عادَهُ . (2)

الأمالی للطوسی عن المفضّل بن عمر :دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِاللّهِ علیه السلام ، فَقالَ لی : مَن صَحِبَکَ ؟ فَقُلتُ لَهُ : رَجُلٌ مِن إخوانی . قالَ : فَما فَعَلَ ؟ فَقُلتُ : مُنذُ دَخَلتُ لَم أعرِف مَکانَهُ . فَقالَ لی : أما عَلِمتَ أنَّ مَن صَحِبَ مُؤمِنا أربَعینَ خُطوَهً سَأَلَهُ اللّهُ عَنهُ یَومَ القِیامَهِ ؟! (3)

.

1- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 176 ح 4 ، بشاره المصطفی : ص 78 عن إبراهیم بن هاشم ، إعلام الوری : ج 2 ص 69 ولیس فیه صدره ، بحار الأنوار : ج 49 ص 110 ح 5 .
2- .مکارم الأخلاق : ج 1 ص 55 ح 34 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 233 ح 35 .
3- .الأمالی للطوسی : ص 413 ح 927 .

ص: 117



4 / 15 جویا شدن هنگام غیبت

عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از حسین (کاتبِ ابو الفیّاض) :در محضر علی بن موسی [الرضا] علیه السلام بودیم که مردی از برادرش شکایت کرد . امام علیه السلام ، این ابیات را خواند : برادرت را بر گناهانش معذور بدار و بر عیب هایش پرده بیفکن و بپوشان. و بر بهتان زدن های نادان و در برابر مصائب روزگار ، شکیبا باش و از سرِ جوانْ مردی جوابش را وا گذار و ستمگر را به حسابرسش (خداوند)، واگذار کن .

4 / 15جویا شدن هنگام غیبتمکارم الأخلاق به نقل از اَنَس :[عادت] پیامبر خدا ، چنان بود که هر گاه مردی از برادرانش سه روز دیده نمی شد ، از حال او جویا می شد . اگر به سفری رفته بود ، برایش دعا می کرد و اگر در شهر بود ، به دیدارش می رفت و اگر بیمار بود ، عیادتش می کرد.

الأمالی، طوسی به نقل از مفضّل بن عمر :خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم . به من فرمود : «همسفرت که بود؟» . گفتم : مردی از برادرانم. فرمود : «او چه شد؟» . گفتم : از وقتی وارد [شهر] شده ام ، نمی دانم کجاست؟ فرمود : «مگر نمی دانی که هر کس چهل گام با مؤمنی همراه شود ، خداوند ، در روز قیامت ، از او در باره آن کس سؤال می کند؟!» .

.


ص: 118

4 / 16جوامع حقوق الإخوانرسول اللّه صلی الله علیه و آله :المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ ؛ یَکُفُّ عَلَیهِ ضَیعَتَهُ ، ویَحوطُهُ مِن وَرائِهِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :تَبتَنِی (2) الاُخُوَّهُ فِی اللّهِ عَلَی التَّناصُحِ فِی اللّهِ ، وَالتَّباذُلِ فِی اللّهِ ، وَالتَّعاوُنِ عَلی طاعَهِ اللّهِ ، وَالتَّناهی عَن مَعاصِی اللّهِ ، وَالتَّناصُرِ فِی اللّهِ ، وإخلاصِ المَحَبَّهِ . (3)

عنه علیه السلام :إذَا اتَّخَذَکَ وَلِیُّکَ أخا فَکُن لَهُ عَبدا ، وَامنَحهُ صِدقَ الوَفاءِ، وحُسنَ الصَّفاءِ. (4)

عنه علیه السلام :إنَّ المُسلِمَ أخُو المُسلِمِ ؛ فَلا تَنابَزوا ، و لا تَخاذَلوا ؛ فَإِنَّ شَرائِعَ الدّینِ واحِدَهٌ ، وسُبُلَهُ قاصِدَهٌ ، مَن أخَذَ بِها لَحِقَ ، ومَن تَرَکَها مَرَقَ ، ومَن فارَقَها مَحَقَ . (5)

الإمام زین العابدین علیه السلام فی رِسالَهِ الحُقوقِ :أمّا حَقُّ الخَلیطِ فَأَن لا تَغُرَّهُ ، ولا تَغُشَّهُ ، ولا تُکَذِّبَهُ ، ولا تُغَفِّلَهُ (6) ، ولا تَخدَعَهُ ، ولا تَعمَلَ فِی انتِقاضِهِ ؛ عَمَلَ العَدُوِّ الَّذی لا یُبقی عَلی صاحِبِهِ . وإنِ اطمَأَنَّ إلَیکَ استَقصَیتَ (7) لَهُ عَلی نَفسِکَ ، وعَلِمتَ أنَّ غَبنَ المُستَرسِلِ (8) رِبا . (9)

.

1- .سنن أبی داود : ج 4 ص 280 ح 4918 ، الأدب المفرد : ص 81 ح 239 ، السنن الکبری : ج 8 ص 290 ح 16681 کلاهما عن أبی هریره نحوه ، کنز العمّال : ج 1 ص 141 ح 673 ؛ بحار الأنوار : ج 70 ص 80 ذیل ح 15 ولیس فیه ذیله .
2- .فی الطبعه المعتمده : «تُبتَنی» ، والتصویب من طبعه دارالکتاب الإسلامی وعیون الحکم والمواعظ .
3- .غرر الحکم : ج 3 ص 299 ح 4532 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 199 ح 4031 .
4- .غرر الحکم : ج 3 ص 177 ح 4141 .
5- .الأمالی للمفید : ص 234 ح 5 ، الأمالی للطوسی : ص 11 ح 13 کلاهما عن الأصبغ بن نباته ، تحف العقول : ص 203 ، وقعه صفّین : ص 224 عن أبی سنان الأسلمی وفیه «تنابذوا» بدل «تنابزوا» ،بحارالأنوار : ج 32 ص 595 ح 474 .
6- .تَغَفَّلته : أی تَحَیَّنتُ غفلتَه (النهایه : ج 3 ص 376 «غفل») .
7- .یقال : استَقصی فی المسأله وتقصّی : أی بَلَغَ الغایه (انظر: القاموس المحیط : ج 4 ص 378 «قصا») .
8- .الاسترسال : الاستئناس والطمأنینه إلی الإنسان والثقه فیما یحدّثه به (النهایه : ج 2 ص 223 «رسل») .
9- .تحف العقول : ص 268 ح 36 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 18 ح 2 وراجع: کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 624 ح 3214 .

ص: 119



4 / 16 مجموعه حقوق برادران

4 / 16مجموعه حقوق برادرانپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن ، برادر مؤمن است ؛ معاش او را سر و سامان می دهد و در غیابش هوای او را دارد.

امام علی علیه السلام :برادری در راه خدا ، مبتنی است بر : خیرخواهی برای یکدیگر به خاطر خدا ، دِهِش به یکدیگر به خاطر خدا ، همکاری در طاعت خدا ، نهی کردن یکدیگر از نافرمانی خدا ، یاری دادن به یکدیگر به خاطر خدا و دوستی خالصانه.

امام علی علیه السلام :هر گاه دوستت تو را به برادری گرفت ، غلامیِ او کن و از سرِ صدق ، به او وفادار و با او باصفا باش.

امام علی علیه السلام :مسلمان ، برادر مسلمان است . پس یکدیگر را به نام های زشت مخوانید ، و همدیگر را وا مگذارید ؛ زیرا آبشخورهای دین ، یکی است و راه هایش مستقیم . هر که آنها را در پیش گیرد ، به مقصد می رسد و هر که آنها را وا نهد ، منحرف می گردد و هر که از آنها جدا شود ، نابود می گردد.

امام زین العابدین علیه السلام در رساله الحقوق :امّا حقّ همنشین، این است که او را گول نزنی ، با او دغلی نکنی ، به او دروغ نگویی (/ دروغگویش نخوانی) ، او را دچار غفلت نسازی ، او را فریب ندهی ، مانند دشمنی که به جان طرف خود ، رحم نمی کند، در نابودی او نکوشی ، و اگر به تو اعتماد کرد ، تا می توانی جانب او را بگیری [و از سود خودت به نفع او کوتاه بیایی ]و بدانی که مغبون کردن کسی که به تو اعتماد کرده ، نوعی رباخواری است.

.


ص: 120

عنه علیه السلام أیضا :أمّا حَقُّ الصّاحِبِ فَأَن تَصحَبَهُ بِالفَضلِ ما وَجَدتَ إلَیهِ سَبیلاً ، وإلّا فَلا أقَلَّ مِنَ الإِنصافِ . وأن تُکرِمَهُ کَما یُکرِمُکَ ، وتَحفَظَهُ کَما یَحفَظُکَ ، ولا یَسبِقَکَ فیما بَینَکَ وبَینَهُ إلی مَکرُمَهٍ ، فَإِن سَبَقَکَ کافَأتَهُ . ولا تُقَصِّرَ بِهِ عَمّا یَستَحِقُّ مِنَ المَوَدَّهِ ؛ تُلزِمَ نَفسَکَ نَصیحَتَهُ ، وحِیاطَتَهُ ، ومُعاضَدَتَهُ عَلی طاعَهِ رَبِّهِ ، ومَعونَتَهُ عَلی نَفسِهِ فیما لا یَهُمُّ بِهِ مِن مَعصِیَهِ رَبِّهِ ، ثُمَّ تَکونَ عَلَیهِ رَحمَهً ، ولا تَکونَ عَلَیهِ عَذابا . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَ أخُو المُؤمِنِ ؛ لا یَشتِمُهُ ، و لا یَحرِمُهُ ، و لایُسیءُ بِهِ الظَّنَّ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ لا یَظلِمُهُ ، و لا یَخذُلُهُ ، و لا یَغتابُهُ ، و لا یَخونُهُ ، و لا یَحرِمُهُ . (3)

عنه علیه السلام :المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ ، عَینُهُ و دَلیلُهُ ؛ لا یَخونُهُ ، و لا یَظلِمُهُ ، و لا یَغُشُّهُ ، و لا یَعِدُهُ عِدَهً فَیُخلِفَهُ . (4)

عنه علیه السلام :المُسلِمُ أخُو المُسلِمِ ؛ لا یَظلِمُهُ ؛ ولا یَخذُلُهُ ، ولا یَخونُهُ . ویَحِقُّ عَلَی المُسلِمینَ الاِجتِهادُ فی التَّواصُلِ ، وَالتَّعاوُنُ عَلَی التَّعاطُفِ ، وَالمُواساهُ لِأهلِ الحاجَهِ ، وتَعاطُفُ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ ، حَتّی تَکونوا کَما أمَرَکُمُ اللّهُ عز و جلرُحَماءَ بَینَکُم مُتَراحِمینَ ، مَغتَمّینَ لِما غابَ عَنکُم مِن أمرِهِم ، عَلی ما مَضی عَلَیهِ مَعشَرُ الأَنصار عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (5)

.

1- .تحف العقول : ص 266 ح 32 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 623 ح 3214 عن ثابت بن دینار نحوه وراجع: الخصال : ص 569 ح 1 .
2- .تحف العقول : ص 296 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 176 ح 35 .
3- .الکافی : ج 2 ص 167 ح 11 عن فضیل بن یسار ، المؤمن : ص 45 ح 105 ، مشکاه الأنوار : ص 186 ح 1032 وفیه «المؤمن» بدل «المسلم» ، بحار الأنوار : ج 74 ص 273 ح 14 .
4- .الکافی : ج 2 ص 166 ح 3 وص 167 ح 8 کلاهما عن علیّ بن عقبه ، مصادقه الإخوان : ص 152 ح 3 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 74 ص 268 ح 7 وراجع: مشکاه الأنوار : ص 186 ح 486 .
5- .الکافی : ج 2 ص 174 ح 15 عن أبی المغرا ، بحار الأنوار : ج 74 ص 256 ح 53 .

ص: 121

امام زین العابدین علیه السلام در رساله الحقوق :امّا حقّ رفیق (هم صحبت) ، این است که تا می توانی با او به لطف و احسان ، مصاحبت کنی ؛ و گر نه دستِ کم با او به انصاف ، رفتار نمایی . دیگر، این که همان گونه که تو را گرامی می دارد ، گرامی اش بداری و همان گونه که تو را پاس می دارد ، پاسش بداری و در هیچ کَرَمی بر تو پیشی نجوید و اگر پیش دستی کرد ، جبرانش کنی و تا آن جا که سزاوار دوستی است ، در آن کوتاهی نکنی و خود را به خیرخواهی برای او و نگهداری از او و کمک کردن به او در طاعت پروردگارش و یاری رساندن به او تا آن جا که معصیت پروردگارش نباشد ، ملزم بدانی و سرانجام ، این که برای او رحمت باشی و مایه رنج او نباشی.

امام باقر علیه السلام :همانا مؤمن ، برادر مؤمن است ؛ به او دشنام نمی دهد ، او را محروم نمی گرداند و به او گمان بد نمی برد.

امام صادق علیه السلام :مسلمان ، برادر مسلمان است ؛ به او ستم نمی کند ، او را بی یاور نمی گذارد ، از او غیبت نمی کند ، به او خیانت نمی ورزد و او را محروم نمی گردانَد.

امام صادق علیه السلام :مؤمن ، برادر مؤمن است ؛ چشم و راه نمای اوست ، به او خیانت نمی کند ، به او ستم نمی کند ، با او دغلی نمی کند و وعده ای به او نمی دهد که بر خلاف آن ، رفتار کند.

امام صادق علیه السلام :مسلمان ، برادر مسلمان است ؛ به او ستم نمی کند ، او را بی یاور نمی گذارد و به او خیانت نمی کند . بر مسلمانان است که در پیوند با یکدیگر بکوشند و در مهرورزی به یکدیگر ، همکاری نمایند و به نیازمندان کمک کنند و با یکدیگر با عطوفت باشند،تا آن که همان گونه که خداوند عز و جل به شما دستور داده است ، نسبت به هم مهربان و رحیم باشید ، و برای آنچه از امور آنان که از شما فوت شده است [و نتوانسته اید گرفتاری آنان را برطرف سازید و به وظیفه خود در قبالشان عمل کنید] ، اندوهگین شوید ، درست همان سان که گروه انصار در زمان پیامبر خدا بودند.

.


ص: 122

عنه علیه السلام :قالَ الحارِثُ الأَعوَرُ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أنَا وَاللّهِ اُحِبُّکَ . فَقالَ لَهُ : یا حارِثُ ، أمّا إذا أحبَبتَنی فَلا تُخاصِمُنی ، ولا تُلاعِبُنی ، ولا تُجارینی ، ولا تُمازِحُنی ، ولا تُواضِعُنی ، ولا تُرافِعُنی . (1)

عنه علیه السلام :حَقُّ المُسلِمِ عَلَی المُسلِمِ ألّا یَشبَعَ ویَجوعُ أخوهُ ، ولا یَروی ویَعطَشُ أخوهُ ، ولا یَکتَسِیَ ویَعری أخوهُ . فَما أعظَمَ حَقَّ المُسلِمِ عَلی أخیهِ المُسلِمِ ! أحِبَّ لِأَخیکَ المُسلِمِ ما تُحِبُّ لِنَفسِکَ ، وإذَا احتَجتَ فَسَلهُ ، وإن سَأَلَکَ فَأَعطِهِ ، لا تَمَلُّهُ 2 خَیرا ولا یَمَلُّهُ لَکَ . کُن لَهُ ظَهرا ؛ فَإِنَّهُ لَکَ ظَهرٌ ، إذا غابَ فَاحفَظهُ فی غَیبَتِهِ ، وإذا شَهِدَ فَزُرهُ وأجِلَّهُ وأکرِمهُ ؛ فَإِنَّهُ مِنکَ وأنتَ مِنهُ . فَإِن کانَ عَلَیکَ عاتِبا فَلا تُفارِقهُ حَتّی تَسأَلَ سَمیحَتَهُ . وإن أصابَهُ خَیرٌ فَاحمَدِ اللّهَ ، وإنِ ابتُلِیَ فَاعضُدهُ (2) ، وإن تُمُحِّلَ (3) لَهُ فَأَعِنهُ . (4)

.

1- .الخصال : ص 334 ح 35 ، بحار الأنوار : ج 27 ص 254 ح 1 .
2- .عَضَدْتُه أعْضُدُه : أَعَنته (الصحاح : ج 2 ص 509 «عضد») .
3- .المَحْل : المَکْر والکَیْد (القاموس المحیط : ج 4 ص 49 «محل») .
4- .الکافی : ج 2 ص 170 ح 5 ، المؤمن : ص 42 ح 95 ، الأمالی للصدوق : ص 401 ح 519 عن عبداللّه بن مسکان عن الإمام الباقر علیه السلام ، الاختصاص : ص 27 ، مشکاه الأنوار : ص 187 ح 488 و 489 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 74 ص 243 ح 43.

ص: 123

امام صادق علیه السلام :حارث اعور به امیر مؤمنان گفت : ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند که من ، تو را دوست می دارم. امام علیه السلام به او فرمود : «ای حارث! هر گاه دوستم داشته باشی ، با من ستیزه نمی کنی ، سر به سر من نمی گذاری ، [برای خودنمایی و شهرت طلبی] با من ، مجادله نمی کنی ، با من شوخی [بی جا] نمی کنی ، مرا [از جایگاه و منزلتی که دارم ]پایین نمی آوری و [از آن حدّ و مرتبه نیز] بالا نمی بری.

امام صادق علیه السلام :حقّ مسلمان بر مسلمان ، این است که در حالی که برادرش گرسنه است ، او سیر نباشد ، و در حالی که برادرش تشنه است ، او سیراب نباشد ، و در حالی که برادرش برهنه است ، او پوشیده نباشد . پس چه بزرگ است حقّ مسلمان بر برادر مسلمانش! برای برادر مسلمانت ، آن را بپسند که برای خود می پسندی و هر گاه نیازمند شدی ، از او کمک بخواه و هر گاه او از تو چیزی خواست ، عطایش کن . نه تو از خیررسانی به او خسته شو و نه او از خیررسانی به تو خسته گردد . پشتیبان او باش ، که او پشتیبان توست . در غیابش هوای او را داشته باش و هر گاه حاضر بود ، به دیدارش برو و احترامش نما ؛ زیرا او از توست و تو از اویی . اگر از تو گله مند و دلگیر بود ، از وی جدا مشو تا از او بخشش بطلبی و اگر به او خیری رسید ، خدا را سپاس گوی و اگر گرفتاری ای به او رسید ، بازویش را بگیر و اگر علیه او دسیسه سازی شد ، کمکش کن.

.


ص: 124

4 / 17الحَثُّ عَلَی الِاهتِمامِ بِحُقوقِ الإِخاءِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما مِن رَجُلَینِ یَصطَحِبانِ إلّا وَاللّهُ مُسائِلٌ کُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَنِ الآخَرِ ؛ کَیفَ کانَ صُحبَتُهُ إیّاهُ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :إذا آخَیتَ فَأَکرِم حَقَّ الإِخاءِ . (2)

عنه علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّه :یا بُنَیَّ . . . لا تُضَیِّعَنَّ حَقَّ أخیکَ اتِّکالاً عَلی ما بَینَکَ وبَینَهُ ؛ فَإِنَّهُ لَیسَ لَکَ بِأَخٍ مَن أضَعتَ حَقَّهُ . (3)

عنه علیه السلام :مِن دَلائِلِ الخِذلانِ الاِستِهانَهُ بِحُقوقِ الإِخوانِ . (4)

عنه علیه السلام :أشرَفُ الشِّیَمِ رِعایَهُ الوُدِّ ، وأحسَنُ الهِمَمِ إنجازُ الوَعدِ . (5)

عنه علیه السلام :کُن لِلوُدِّ حافِظا وإن لَم تَجِد مُحافِظا . (6)

.

1- .مستدرک الوسائل : ج 8 ص 317 ح 9540 نقلاً عن أبی القاسم الکوفی فی کتاب الأخلاق.
2- .غرر الحکم : ج 3 ص 120 ح 4006 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 134 ح 3050 .
3- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 392 ح 5834 ، نهج البلاغه : الکتاب 31 ، تحف العقول : ص 82 ، غرر الحکم : ج 2 ص 301 ح 2686 و ص 302 ح 2688 نحوه ، بحار الأنوار : ج 74 ص 168 ح 35 ؛ کنز العمّال : ج 16 ص 179 ح 44215 نقلاً عن العسکریّ فی المواعظ وفیه «برّ أخیک» بدل «حقّ أخیک» .
4- .غرر الحکم : ج 6 ص 39 ح 9412 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 470 ح 8599 .
5- .غرر الحکم : ج 2 ص 468 ح 3328 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 114 ح 2527 و 2528 .
6- .غرر الحکم : ج 4 ص 604 ح 7157 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 391 ح 6626 .

ص: 125



4 / 17 تشویق به رعایت حقوق برادری

4 / 17تشویق به رعایت حقوق برادریپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دو نفری نیستند که با هم رفاقت کنند ، مگر این که خداوند ، از هر یک از آن دو در باره دیگری می پرسد که چگونه با او رفاقت کرده است.

امام علی علیه السلام :هر گاه پیوند برادری بستی ، به حقّ برادری احترام بگذار.

امام علی علیه السلام در سفارش به فرزندش محمّد بن حنفیّه :فرزندم! ... حقّ برادرت را به خاطر چیزی (دوستی ای) که میان تو و اوست ، زیر پا مگذار ؛ زیرا کسی که حقّش را زیر پا گذاردی ، دیگر برادر تو نیست.

امام علی علیه السلام :یکی از دلایل فرو گذاشته شدن، بی اعتنایی به حقوق برادران است.

امام علی علیه السلام :ارجمندترینِ خصلت ها ، پاس داشتن دوستی است و عالی ترینِ همّت ها، به کار بستن وعده است.

امام علی علیه السلام :دوستی را پاس بدار ، اگر چه پاسداری [برای دوستی ]نیابی.

.


ص: 126

عنه علیه السلام :أکرِم وُدَّکَ ، وَاحفَظ عَهدَکَ . (1)

عنه علیه السلام :أحسَنُ المُروءَهِ حِفظُ الوُدِّ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّما سُمّوا إخوانا ؛ لِنَزاهَتِهِم عَنِ الخِیانَهِ ، وسُمّوا أصدِقاءَ ؛ لِأَنَّهُم تَصادَقوا (3) حُقوقَ المَوَدَّهِ . (4)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ جَلَّ ذِکرُهُ لَیَحفَظُ مَن یَحفَظُ صَدیقَهُ . (5)

عنه علیه السلام :ما أقبَحَ بِالرَّجُلِ أن یَعرِفَ أخوهُ حَقَّهُ ، ولا یَعرِفَ حَقَّ أخیهِ! (6)

.

1- .غرر الحکم : ج 2 ص 175 ح 2268 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 82 ح 1989 بزیاده «مَن» بعد «أکرم» .
2- .غرر الحکم : ج 2 ص 402 ح 3017 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 119 ح 2677 .
3- .فی المصدر : «یصادقوا» ، والتصویب من بحار الأنوار .
4- .الأمالی للطوسی : ص 609 ح 1258 عن سفیان بن عیینه ، بحار الأنوار : ج 74 ص 179 ح 26 .
5- .الکافی : ج 8 ص 162 ح 166 عن عبید بن زراره .
6- .مصادقه الإخوان : ص 144 ح 5 عن مرازم ، وسائل الشیعه : ج 8 ص 548 ح 16111 .

ص: 127

امام علی علیه السلام :دوستی ات را گرامی بدار و عهدت را نگه دار.

امام علی علیه السلام :بهترین مردانگی ، پاس داشتن دوستی است.

امام صادق علیه السلام :برادران را «اِخوان (وفاداران)» گفته اند؛ زیرا از خیانت ، منزّه اند، و «اَصدقاء (راستگویان)» گفته اند؛ زیرا در حقوق دوستی، با یکدیگر صادق اند.

امام صادق علیه السلام :خداوند که نامش بلند باد ، نگهدار کسی است که دوستش را نگه می دارد .

امام صادق علیه السلام :چه زشت است برای مرد که برادرش حقّ او را بشناسد (رعایت کند) و او حقّ برادرش را نشناسد!

.


ص: 128

الفصل الخامس : دور الإخاء الدینی فی تأسیس الحکومه الإسلامیّه5 / 1نُزُولُ آیَهِ الإِخاءِالأمالی للطوسی عن ابن عبّاس :لَمّا نَزَلَت : «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» (1) آخی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ المُسلِمین ؛ فَآخی بَینَ أبی بَکرٍ و عُمَرَ ، و بَینَ عُثمانَ و عَبدِ الرَّحمنِ ، و بَینَ فُلانٍ و فُلانٍ ، حَتّی آخی بَینَ أصحابِهِ أجمَعِهِم عَلی قَدرِ مَنازِلِهِم ، ثُمَّ قالَ لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام : أنتَ أخی و أنَا أخوکَ . (2)

المناقب لابن شهرآشوب عن ابن عبّاس وغیره :لَمّا نَزَلَ قَولُهُ تَعالی : «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» آخی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ الأَشکالِ وَالأَمثالِ ؛ فَآخی بَینَ أبی بَکرٍ و عُمَرَ ، وبَینَ عُثمانَ وعَبدِ الرَّحمنِ ، وبَینَ سَعدِ بنِ أبی وَقّاصٍ وسَعیدِ بن زَیدٍ ، وبَینَ طَلحَهَ وَ الزُّبَیرِ ، وبَینَ أبی عُبَیدَهَ وسَعدِ بنِ مُعاذٍ ، وبَینَ مُصعَبِ بنِ عُمَیرٍ وأبی أیّوبَ الأَنصارِیِّ ، وبَینَ أبی ذَ رٍّ وَابنِ مَسعودٍ ، وبَینَ سَلمانَ وحُذَیفَهَ ، وبَینَ حَمزَهَ وزَیدِ بنِ حارِثَهَ ، وبَینَ أبِی الدَّرداء وبِلال ، وبَینَ جَعفَرٍ الطَّیّارِ ومُعاذِ بنِ جَبَل ، وبَینَ المِقداد وعَمّار ، وبَینَ عائِشَهَ وحَفصَهَ ، وبَینَ زَینَبَ بِنتِ جَحش ومَیمونَه ، وبَینَ اُمِّ سَلَمَهَ وصَفِیَّهَ ، حَتّی آخی بَینَ أصحابِهِ بِأَجمَعِهِم عَلی قَدرِ مَنازِلِهِم ، ثُمَّ قالَ : أنتَ أخی وأنَا أخوکَ یا عَلِیُّ . (3)

.

1- .الحجرات : 10 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 587 ح 1214 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 333 ح 4 .
3- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 185 .

ص: 129



فصل پنجم : نقش برادری دینی در تأسیس حکومت اسلامی

5 / 1 نزول آیه برادری

فصل پنجم : نقش برادریِ دینی در تأسیس حکومت اسلامی5 / 1نزول آیه برادریالأمالی، طوسی به نقل از ابن عبّاس :چون آیه «همانا مؤمنان ، برادرند» نازل شد ، پیامبر خدا میان مسلمانان ، برادری افکند : ابو بکر و عمر را با هم برادر قرار داد ، عثمان و عبد الرحمان را با هم ، و فلانی و فلانی را با هم ، تا آن که میان همه یارانش ، بر حَسَب منزلتشان ، پیوند برادری برقرار ساخت . آن گاه به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : «من و تو هم با هم برادریم» .

المناقب، ابن شهرآشوب به نقل از ابن عبّاس و دیگران :چون این سخن خدای متعال : «همانا مؤمنان ، برادرند» نازل شد ، پیامبر خدا ، میان همگِنان و همتایان ، برادری افکند : ابو بکر را با عمر برادر قرار داد ، عثمان را با عبد الرحمان ، سعد بن ابی وقّاص را با سعید بن زید ، طلحه را با زبیر ، ابو عبیده را با سعد بن معاذ ، مصعب بن عمیر را با ابو ایّوب انصاری ، ابو ذر را با ابن مسعود ، سلمان را با حُذَیفه ، حمزه را با زید بن حارثه ، ابو درداء را با بلال ، جعفر طیّار را با معاذ بن جبل ، مقداد را با عمّار ، و [نیز] عایشه را با حفصه ، زینب بنت جَحْش را با میمونه و اُمّ سلمه را با صفیّه ، تا آن که میان همه یارانش ، بر حَسَب منزلتشان ، پیوند برادری برقرار نمود . سپس فرمود : «ای علی! من و تو هم با هم برادریم» .

.


ص: 130

5 / 2مُؤاخاهُ النَّبِیِّ9 بَینَ أصحابِهِ قَبلَ الهِجرَهِالمحبّر فی ذِکرِ مُؤاخاهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بَینَ أصحابِهِ المُهاجِرین قَبلَ الهِجرَهِ :وکانَ آخی بَینَهُم عَلَی الحَقِّ وَالمُؤاساهِ ، وذلِکَ بِمَکَّهَ ؛ فَآخی صلی الله علیه و آله بَینَ نَفسِهِ وبَینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام . (1)

السیره الحلبیّه :قَبلَ الهِجرَه آخی صلی الله علیه و آله بَینَ المُسلِمین أیِ المُهاجِرینَ عَلَی الحَقِّ وَالمُؤاساهِ ، فَآخی بَینَ أبی بَکرٍ وعُمَرَ ، وآخی بَینَ حَمزَهَ وزَیدِ ابنِ حارِثَهَ ، وبَینَ عُثمانَ وعَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَوفٍ ، وبَینَ الزُّبَیر وَابنِ مَسعود ، وبَینَ عُبادَهَ بنِ الحارِثَه وبِلال ، وبَینَ مُصعَبِ بنِ عُمَیر وسَعدِ بنِ أبی وَقّاصٍ ، وبَینَ أبی عُبَیدَهَ بنِ الجَرّاح وسالِمٍ مَولی أبی حُذَیفَه ، وبَینَ سَعیدِ بنِ زَیدٍ وطَلحَهَ بنِ عُبَیدِ اللّه ، وبَینَ عَلِیٍّ علیه السلام ونَفسِهِ صلی الله علیه و آله وقالَ : أ ما تَرضی أن أکونَ أخاکَ ؟ قالَ : بَلی ، یا رَسولَ اللّه رَضیتُ . قالَ : فَأَنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ 2 . (2)

.

1- .المحبّر : ص 70 .
2- .السیره الحلبیّه : ج 2 ص 20 ، عیون الأثر : ج 1 ص 264 ، جواهر المطالب : ج 1 ص 69 ، سبل الهدی والرشاد : ج 3 ص 363 والثلاثه الأخیره عن عبد اللّه بن عمر نحوه .

ص: 131



5 / 2 برادری افکندن پیامبرصلی الله علیه وآله میان یارانش پیش از هجرت

5 / 2برادری افکندن پیامبر صلی الله علیه و آله میان یارانش پیش از هجرتالمُحبَّر در یادکرد از برادری افکندن پیامبر صلی الله علیه و آله میان یاران مهاجرش پیش از هجرت :ایشان در مکّه میان یارانش ، بر پایه حق و همیاری مالی ، برادری افکند و خود را با علی بن ابی طالب علیه السلام ، برادر قرار داد.

السیره الحلبیّه :پیش از هجرت ، پیامبر صلی الله علیه و آله میان مسلمانان ، یعنی مهاجران ، بر پایه حق و همیاری مالی ، برادری افکند : ابو بکر را با عمر ، برادر قرار داد ، حمزه را با زید بن حارثه ، عثمان را با عبد الرحمان بن عوف ، زبیر را با ابن مسعود ، عباده بن حارثه را با بلال ، مصعب بن عمیر را با سعد بن ابی وقّاص ، ابو عبیده بن جرّاح را با سالم (غلام ابو حذیفه) ، سعید بن زید را با طلحه بن عبید اللّه ، و علی علیه السلام را با خودش و فرمود : «آیا راضی نیستی که برادر تو باشم؟» . علی علیه السلام گفت : البتّه که راضی ام ، ای پیامبر خدا! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «تو در دنیا و آخرت ، برادر منی». 1

.


ص: 132

المعیار والموازنه :ثُمَّ فَکِّروا فی حَدیثِ المُؤاخاهِ وما فیهِ مِنَ الدَّلالَهِ الواضِحَهِ ؛ إذ مَیَّزَهُم عَلی قَدرِ مَنازِلِهِم ، ثُمَّ آخی بَینَهُم عَلی حَسَبِ مُفاضَلَتِهِم ؛ فَلَم یَکُن أحَدٌ أقرَبَ مِن فَضلِ أبی بَکرٍ مِن عُمَرَ ، فَلِذلِکَ آخی بَینَهُما ، وأشبَهَ طَلحَهُ الزُّبَیرَ وقَرُبَت مَنازِلُهُما لِذلِکَ فَآخی بَینَهُما ، وکَذلِکَ فَعَلَ بِعَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَوفٍ آخی بَینَهُ وبَینَ عُثمانَ . ثُمَّ قالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام : إنَّما أخَّرتُکَ لِنَفسی ، أنتَ أخی وصاحِبی ، فَلَم یَکُن فیهِم أحَدٌ أشبَهَ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله مِن عَلِیٍّ علیه السلام ، ولا أولی بِمُؤاخاهِ النَّبِیِّ مِنهُ ، فَاستَحَقَّ بِمُؤاخاهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ؛ لِتَقَدُّمِهِ عَلَی القَومِ . وکانَت مُؤاخاهُ عَلِیٍّ علیه السلام أفضَلَ مِن مُؤاخاهِ غَیرِهِ ؛ لِفَضلِهِ عَلی غَیرِهِ . (1)

الاستیعاب :آخی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ المُهاجِرین بِمَکَّهَ ، ثُمَّ آخی بَینَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ بِالمَدینَهِ ، وقالَ فی کُلِّ واحِدَهٍ مِنهُما لِعَلِیٍّ علیه السلام : «أنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ» ، وآخی بَینَهُ وبَینَ نَفسِهِ . (2)

.

1- .المعیار والموازنه : ص 208 .
2- .الاستیعاب : ج 3 ص 202 ، تهذیب الکمال : ج 20 ص 484 الرقم 4089 .

ص: 133

المعیار و الموازنه :آن گاه ، در حدیث مؤاخات و دلالت آشکاری که در آن هست ، اندیشیدند ؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله مسلمانان را بر حسب منزلتشان متمایز ساخت و سپس با توجّه به برتری یکی بر دیگری ، میان ایشان ، پیوند برادری برقرار ساخت . برای مثال ، نزدیک ترین فرد به منزلت ابو بکر ، عمر بود . از این رو، میان آن دو برادری افکند . همچنین طلحه ، شبیه زبیر بود و منزلت نزدیک به هم داشتند . از این رو ، آن دو را با هم برادر قرار داد . همین کار را با عبد الرحمان بن عوف کرد و او را با عثمان ، برادر قرار داد. سپس به علی علیه السلام فرمود : «به این دلیل ، تو را آخر از همه قرار دادم که برای خودم بمانی . تو برادر و یارِ منی» . پس در میان مسلمانان ، هیچ کس شبیه تر از علی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله نبود ، و نه سزاوارتر از او به برادری با پیامبر صلی الله علیه و آله . او به سبب پیش گامی اش بر دیگران ، شایسته برادری با پیامبر صلی الله علیه و آله بود . برادری علی علیه السلام ، برتر از برادریِ دیگران بود ؛ چرا که بر دیگران ، فضیلت داشت.

الاستیعاب :پیامبر خدا ، در مکّه میان مهاجران ، برادری افکند و سپس در مدینه ، میان مهاجران و انصار ، پیوند برادری برقرار ساخت و در هر دو مورد ، به علی علیه السلام فرمود : «تو در دنیا و آخرت ، برادر منی» و میان او و خود ، برادری افکند.

.


ص: 134

5 / 3مُؤاخاهُ النَّبِیِّ بَینَ أصحابِهِ بَعدَ الهِجرَهِالإمام علیّ علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا هاجَرَ إلَی المَدینَهِ آخی بَینَ أصحابِهِ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصار ، جَعَلَ المَواریثَ عَلَی الاُخُوَّهِ فِی الدِّینِ لا فی میراثِ الأَرحامِ ، وذلِکَ قَولُهُ تَعالی : «إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ» إلی قَولِهِ سُبحانَهُ : «وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلَایَتِهِم مِّن شَیْ ءٍ حَتَّی یُهَاجِرُواْ» (1) ، فَأَخرَجَ الأَقارِبَ مِنَ المیراثِ وأثبَتَهُ لِأَهلِ الهِجرَهِ وأهلِ الدِّینِ خاصَّهً ، ثُمَّ عَطَفَ بِالقَولِ فَقالَ تَعالی : «وَالَّذِینَ کَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَآءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَهٌ فِی الأَْرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» (2) ، فَکانَ مَن ماتَ مِنَ المُسلِمینَ یَصیرُ میراثُهُ وتَرِکَتُهُ لِأَخیهِ فِی الدِّینِ دونَ القَرابَهِ وَالرَّحِمِ الوَشیجَهِ . (3) فَلَمّا قَوِیَ الإِسلامُ أنزَلَ اللّهُ : «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُواْ إِلَی أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا » (4) ، فَهذا مَعنی نَسخِ آیهِ المیراثِ . (5)

الطبقات الکبری عن ضُمره بن سعید :لَمّا قَدِمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَدینَه آخی بَینَ المُهاجِرینَ بَعضِهِم لِبَعضٍ ، وآخی بَینَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ ؛ آخی بَینَهُم عَلَی الحَقِّ وَالمُؤاساهِ ویَتَوارَثونَ بَعدَ المَماتِ دونَ ذَوِی الأَرحامِ ، وکانوا تِسعینَ رَجُلاً ؛ خَمسَهٌ وأربَعونَ مِنَ المُهاجِرین ، وخَمسَهٌ وأربَعونَ مِنَ الأَنصار ، ویُقالُ : کانوا مِئَهً ؛ خَمسونَ مِنَ المُهاجِرینَ ، وخَمسونَ مِنَ الأَنصار ، وکانَ ذلِکَ قَبلَ بَدر . فَلَمّا کانَت وَقعَهُ بَدر و أنزَلَ اللّهُ تَعالی : «وَأُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ » (6) فَنَسَخَت هذِهِ الآیَهُ ماکانَ قَبلَها ، وَانقَطَعَتِ المُؤاخاهُ فِی المیراثِ ، ورَجَعَ کُلُّ إنسانٍ إلی نَسَبِهِ ووَرِثَهُ ذَوو رَحِمِهِ . (7)

.

1- .الأنفال : 72.
2- .الأنفال : 73.
3- .رَحِم واشجه ووشیجه : مشتبکه متّصله (لسان العرب : ج 2 ص 399 «وشج»).
4- .الأحزاب : 6.
5- .بحار الأنوار : ج 19 ص 91 ح 48 نقلاً عن تفسیر النعمانی عن الإمام الصادق علیه السلام وراجع : السرائر : ج 3 ص 226 .
6- .الأنفال : 75.
7- .الطبقات الکبری : ج 1 ص 238 .

ص: 135



5 / 3 برادری افکندن پیامبرصلی الله علیه وآله میان یارانش پس از هجرت

5 / 3برادری افکندن پیامبر صلی الله علیه و آله میان یارانش پس از هجرتامام علی علیه السلام :پیامبر خدا ، چون به مدینه هجرت کرد ، میان یاران مهاجر و انصارش برادری افکند و ارثْ بَری را بر پایه برادریِ دینی قرار داد ، نه بر پایه پیوند خویشاوندی . این است سخن خدای متعال که : «کسانی که ایمان آورده و هجرت کرده اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده اند و کسانی که [مهاجران را ]پناه داده اند و یاری کرده اند ، آنان ، یاران یکدیگرند» تا این سخن خدای سبحان که : «و کسانی که ایمان آورده اند ، ولی هجرت نکرده اند ، هیچ گونه خویشاوندی [دینی]ای با شما ندارند ، مگر آن که هجرت کنند» . بدین ترتیب ، خویشاوندان را از میراث خارج ساخت و آن را ویژه اهل هجرت و اهل دین ، قرار داد . سپس خداوند متعال ، در ادامه سخن فرمود : «و کسانی که کفر ورزیدند ، یاران یکدیگرند . اگر این [دستور ]را به کار نبندید ، در زمین ، فتنه و فسادی بزرگ ، پدید خواهد آمد» . پس هر یک از مسلمانان که در می گذشت ، میراث و ماتَرَکش به برادر دینی اش می رسید ، نه به خویشان و بستگان نزدیکش. امّا چون اسلام ، نیرومند شد ، خداوند ، این آیه را فرو فرستاد : «پیامبر به مؤمنان ، از خودشان سزاوارتر [و نزدیک تر] است و همسرانش مادران ایشان اند ، و خویشاوندان ، طبق کتاب خدا ، بعضی نسبت به بعضی اولویت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّم اند] ، مگر آن که بخواهید به دوستان [مؤمن ]خود، [وصیّت یا ]نیکی کنید ، و این در کتاب [خدا] ، نگاشته شده است» . این است معنای منسوخ شدن «آیه میراث» .

الطبقات الکبری به نقل از ضُمره بن سعید :چون پیامبر خدا به مدینه آمد ، میان مهاجران با یکدیگر ، و [نیز] میان مهاجران و انصار ، برادری افکند و آنان را بر پایه حق و همیاری و ارث بردن از یکدیگر پس از مرگ ، به جای ارث بردن خویشاوندان ، برادر قرار داد . آنان ، نود مَرد بودند : 45 نفر از مهاجران و 45 نفر از انصار، و به قولی ، یکصد نفر بودند : پنجاه مهاجر و پنجاه انصاری . این رویداد ، پیش از جنگ بدر بود. چون جنگ بدر به وقوع پیوست و خدای متعال ، این آیه : «و خویشاوندان ، طبق کتاب خدا ، اولی به یکدیگرند . همانا خدا به هر چیزی داناست» را نازل نمود ، این آیه ، آنچه را پیش از آن بود ، منسوخ کرد و ارث بردن بر پایه برادریِ دینی از بین رفت و هر کس به نَسَب خویش باز گشت و خویشاوندانش ، ارث بَر او شدند.

.


ص: 136

السیره النبویّه لابن هشام عن ابن إسحاق :آخی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ أصحابِهِ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصار ، فَقالَ فیما بَلَغَنا ، ونَعوذُ بِاللّهِ أن نَقولَ عَلَیهِ ما لَم یَقُل : تَآخَوا فِی اللّهِ أخوَینِ أخوَینِ . (1)

السیره النبویّه لابن هشام عن ابن إسحاق :حَضَّ [ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] المُسلِمینَ عَلَی التَّواصُلِ ، وجَعَلَ المُهاجِرینَ وَالأَنصار أهلَ وِلایَهٍ فِی الدِّینِ ، دونَ مَن سِواهُم ، وجَعَلَ الکُفّارَ بَعضَهُم أولیاءَ بَعضٍ ، ثُمَّ قالَ : «إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَهٌ فِی الأَْرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ» أی إلّا یُوالِ المُؤمِنُ المُؤمِنَ مِن دونِ الکافِرِ وإن کانَ ذا رَحِمٍ بِهِ «تَکُن فِتْنَهٌ فِی الأَْرْضِ» أی شُبهَهٌ فِی الحَقِّ وَالباطِلِ ، وظُهورُ الفَسادِ فِی الأَرضِ بِتَوَلِّی المُؤمِنِ الکافِر دونَ المُؤمِنِ . ثُمَّ رَدَّ المَواریثَ إلَی الأَرحامِ مِمَّن أسلَمَ بَعدَ الوِلایَهِ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ دونَهُم إلَی الأَرحامِ الَّتی بَینَهُم ، فَقالَ : «وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَکُمْ فَأُوْلَئِکَ مِنکُمْ وَأُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ» أی بِالمیراثِ «إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمُ» . (2)

.

1- .السیره النبویّه لابن هشام : ج 2 ص 150 .
2- .السیره النبویّه لابن هشام : ج 2 ص 332 .

ص: 137

السیره النبویّه،ابن هشام به نقل از ابن اسحاق :پیامبر خدا ، میان یاران مهاجر و انصارش برادری افکند و آن طور که به ما رسیده است ، و پناه می بریم به خدا از این که به ایشان چیزی ببندیم که نفرموده است فرمود : «دو به دو ، با یکدیگر ، برادر خدایی [و دینی ]شوید» .

السیره النبویّه، ابن هشام به نقل از ابن اسحاق :[پیامبر خدا] مسلمانان را به پیوند با یکدیگر ، ترغیب نمود و مهاجران و انصار را با هم ، و نه با دیگران ، برادر دینی قرار داد ، و کافران را دوستان یکدیگر معرّفی نمود و سپس [این آیه را تلاوت] فرمود : «اگر چنین نکنید ، فتنه و فسادی بزرگ در زمین ، پدید خواهد آمد» . یعنی اگر مؤمن ، مؤمن را به جای کافر هر چند خویشاوند او باشد به دوستی نگیرد ، فتنه ای در زمین پدید خواهد آمد؛ یعنی حق و باطل ، مشتبه خواهد شد و به سبب دوست گرفتن مؤمن از میان کافران (و نه از میان مؤمنان) ، در جامعه ، تباهی بروز خواهد کرد . [پیامبر خدا ]بعدا میراث ها [و ارث بَری] را به خویشاوندانی که پس از برادری افکندن میان مهاجران و انصار اسلام آوردند ، باز گرداند و فرمود : «و کسانی که بعدا ایمان آوردند و مهاجرت کردند و در کنار شما جهاد نمودند ، اینان ، از شمایند و خویشاوند ، بر طبق کتاب خدا ، اولی به یکدیگرند» ، یعنی به ارث بردن ؛ «همانا خدا به هر چیزی داناست» .

.


ص: 138

مسند أبی یعلی عن أنس:کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُؤاخی بَینَ الاِثنَینِ مِن أصحابِهِ، فَیَطولُ عَلی أحَدِهِمَا اللَّیلُ حَتّی یَلقاهُ أخاهُ ، فَیَلقاهُ بِوُدٍّ ولُطفٍ ، فَیَقولُ : کَیفَ کُنتَ بَعدی؟ وأمَّا العامَّهُ فَلَم یَکُن یَأتی عَلی أحَدِهِما ثَلاثٌ لا یَعلَمُ عِلمَ أخیهِ . (1)

الأمالی للطوسی عن سعد بن حذیفه بن الیمان عن أبیه :آخی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ الأَنصارِ وَالمُهاجِرینَ اُخُوَّهَ الدِّینِ ، وکانَ یُؤاخی بَینَ الرَّجُلِ ونَظیرِهِ ، ثُمَّ أخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام ، فَقالَ : هذا أخی . قالَ حُذَیفَهُ : فَرَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَیِّدُ المُرسَلینَ ، وإمامُ المُتَّقینَ ، ورَسولُ رَبِّ العالَمینَ ، الَّذی لَیسَ لَهُ فِی الأَنامِ شِبهٌ ولا نَظیرٌ ، وعَلِیُّ بنُ أبیطالِبٍ علیه السلام أخوهُ . (2)

الطبقات الکبری عن محمّد بن عمر بن علیّ :لَمّا قَدِمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله آخی بَینَ المُهاجِرینَ بَعضِهِم بِبَعضٍ (3) ، وآخی بَینَ المُهاجِرین وَالأَنصار . فَلَم تَکُن مُؤاخاهٌ إلّا قَبلَ بَدر ، آخی بَینَهُم عَلَی الحَقِّ وَالمُؤاساهِ ؛ فَآخی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَهُ وبَینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام . (4)

تفسیر القمّی فی قَولِهِ تَعالی : «أَن تَأْکُلُواْ مِن بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ ءَابَائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّهَاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوَانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَوَاتِکُمْ... لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْکُلُواْ جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا» (5) :إنَّها نَزَلَت لَمّا هاجَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی المَدینَهِ وآخی بَینَ المُسلِمین مِنَ المُهاجِرین وَالأَنصارِ ، وآخی بَینَ أبی بَکر وعُمَر ، وبَینَ عُثمانَ وعَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَوف ، وبَینَ طَلحَهَ وَالزُّبَیرِ ، وبَینَ سَلمان وأبی ذَ رٍّ ، وبَینَ المِقداد وعَمّار ، وتَرَکَ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ، فَاغتَمَّ مِن ذلِکَ غَمّاً شَدیداً ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، بِأَبی أنتَ واُمّی! لِمَ لا تُؤاخی بَینی وبَینَ أحَدٍ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : وَاللّهِ یا عَلِیُّ ، ما حَبَستُکَ إلّا لِنَفسی ، أما تَرضی أن تَکونَ أخی وأنَا أخوکَ ، وأنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ ، وأنتَ وَصِیّی ووَزیری وخَلیفَتی فی اُمَّتی ؛ تَقضی دَینی وتُنجِزُ عِداتی وتَتَوَلّی عَلی (6) غُسلی ولا یَلیهِ غَیرُکَ ، وأنتَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی ، إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی ؛ فَاستَبشَرَ أمیرُ المُؤمِنینَ بِذلِکَ. فَکانَ بَعدَ ذلِکَ إذا بَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أحَداً مِن أصحابِهِ فی غَزاهٍ أو سَرِیَّهٍ یَدفَعُ الرَّجُلُ مِفتاحَ بَیتِهِ إلی أخیهِ فِی الدِّینِ ویَقولُ لَهُ : خُذ ما شِئتَ ، وکُل ما شِئتَ . فَکانوا یَمتَنِعونَ مِن ذلِکَ حَتّی رُبَّما فَسَدَ الطَّعامُ فِی البَیتِ ، فَأَنزَلَ اللّهُ : «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْکُلُواْ جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا» (7) یَعنی إن حَضَرَ صاحِبُهُ أو لَم یَحضُر إذا مَلَکتُم مَفاتِحَهُ . (8)

.

1- .مسند أبی یعلی : ج 3 ص 349 ح 3325 ، مجمع الزوائد : ج 8 ص 318 ح 13595 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 587 ح 1215 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 329 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 333 ح 5 ؛ المناقب لابن المغازلی : ص 38 ح 60 .
3- .فی المصدر : «فبعض» ، والصواب ما أثبتناه.
4- .الطبقات الکبری : ج 3 ص 22 .
5- .النور : 61.
6- .کلمه «علی» لیست فی بحار الأنوار ، ولعلّه الأصحّ .
7- .النور : 61 .
8- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 109 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 444 ح 2 .

ص: 139

مسند أبی یعلی به نقل از اَنَس :پیامبر خدا ، میان یارانش ، دو به دو ، برادری قرار می داد . پس هر یک از آن دو [بر اثر شوق دیدار برادرش ]شب درازی را سپری می کرد تا برادرش را دیدار کند و [صبحگاه ،] او را با دوستی و لطف ، دیدار می نمود و می گفت : بعد از من چگونه بودی؟ امّا عموم [مسلمانان] ، بر هر یک از آنها سه شب نمی گذشت که از حال برادر [دینی] خود ، خبر نداشته باشد.

الأمالی، طوسی به نقل از سعد بن حُذَیفه بن یمان ، از پدرش :پیامبر خدا ، میان انصار و مهاجران ، برادریِ دینی برقرار ساخت . ایشان ، هر فردی را با همتایش برادر قرار می داد . سپس دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود : «این هم برادرِ من است» . پیامبر خدا ، سَرور پیامبران مُرسل ، پیشوای پرهیزگاران ، و فرستاده پروردگار جهانیان بود و در میان مردمان ، همانندی نداشت و علی بن ابی طالب علیه السلام برادرِ او شد.

الطبقات الکبری به نقل از محمّد بن عمر بن علی :چون پیامبر خدا [به مدینه ]آمد ، میان مهاجران با یکدیگر ، و [نیز] میان مهاجران و انصار ، برادری افکند ، و این برادری افکندن ، پیش از جنگ بدر بود . پیامبر صلی الله علیه و آله ، آنان را بر پایه حق و همیاری ، برادر هم قرار داد ، و میان خودش و علی بن ابی طالب علیه السلام ، برادری نهاد.

تفسیر القمّی در باره آیه «بر شما ایرادی نیست که از خانه های خودتان بخورید ، یا از خانه های پدرانتان ، یا خانه های مادرانتان ، یا خانه های برادرانتان ... . عمّه هایتان ، یا خانه های دایی هایتان ، یا خانه های خاله هایتان ، یا آن [خانه هایی] که کلیدهایش را در [همچنین] بر شما باکی نیست که با هم بخورید یا پراکنده» :این آیه ، زمانی نازل شد که پیامبر خدا به مدینه مهاجرت کرد و میان مسلمانان مهاجر و انصار ، برادری افکند : ابو بکر و عمر را با هم برادر قرار داد ، و عثمان و عبد الرحمان بن عوف را با هم ، و طلحه و زبیر را با هم ، و سلمان و ابو ذر را با هم ، و مقداد و عمّار را با هم ، و امیر مؤمنان را وا گذاشت . علی علیه السلام از این امر ، سخت اندوهگین شد و گفت : ای پیامبر خدا! پدر و مادرم به قربانت ؛ چرا میان من و کسی برادری نمی افکنی؟ پیامبر خدا فرمود : «به خدا سوگند ای علی که تو را جز برای خودم نگه نداشتم . آیا راضی نیستی که من و تو برادر هم باشیم؟ تو در دنیا و آخرت ، برادر منی . تو وصیّ و دستْ یار و جانشین من در میان امّتم هستی . تو ادا کننده دَین من هستی و وعده های مرا به انجام می رسانی ، و غسل دادن مرا به عهده می گیری ، و جز تو کسی متولّی این کار نیست . تو نسبت به من ، همچون هارون نسبت به موسی علیه السلام هستی ، با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست» . پس امیر مؤمنان ، از این سخنان ، شادمان گشت. از آن پس ، هر گاه پیامبر خدا ، یکی از یارانش را به غزوه ای یا سریّه ای می فرستاد ، آن فرد ، کلید خانه اش را به برادر دینی اش می داد و به او می گفت : هر چه خواستی بر دار ، و هر خواستی بخور ؛ امّا آنان ، از این کار خودداری می ورزیدند تا جایی که گاه ، غذا در خانه[ی شخصی که به جنگ رفته بود،] فاسد می شد . پس خداوند ، این آیه را فرو فرستاد که : «بر شما باکی نیست که با هم بخورید یا پراکنده» ؛ یعنی آن گاه که کلیدهای خانه در اختیار شما بود ، چه صاحب آن خانه باشد یا نباشد ، و [خداوند در ادامه آیه] : «پس هر گاه به خانه هایی [که گفته شد ]وارد شدید ، به خویشتن سلام کنید» .

.


ص: 140

تفسیر القمّی :إنَّ الحُکمَ کانَ فی أوَّلِ النُّبُوَّهِ أنَّ المَواریثَ کانَت عَلَی الاُخُوَّهِ لا عَلَی الوِلادَهِ ، فَلَمّا هاجَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی المَدینَه آخی بَینَ المُهاجِرینَ وبَینَ الأَنصار ، فَکانَ إذا ماتَ الرَّجُلُ یَرثُهُ أخوهُ فِی الدِّینِ و یَأخُذُ المالَ وکُلَّ ما تَرَکَ لَهُ دونَ وَرَثَتِهِ ، فَلَمّا کانَ بَعدَ بَدر أنزَلَ اللّهُ : «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُواْ إِلَی أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا» فَنَسَخَت آیَهَ الاُخُوَّهِ بِقَولِهِ : «أُوْلُواْ الأَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ» . (1)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 280 ، بحار الأنوار : ج 19 ص 37 ح 2 .

ص: 141

تفسیر القمّی :در ابتدای نبوّت ، حکم این بود که میراث ها برپایه برادری [دینی ]باشد ، نه ولادت [و خویشاوند نسبی] ؛ زیرا ، زمانی که پیامبر خدا به مدینه هجرت کرد ، میان مهاجران و انصار ، برادری افکند ، به طوری که هر گاه مردی در می گذشت ، برادر دینی اش وارث او می شد و دارایی ها و تمام ماتَرَکش را برای خودش بر می داشت ، نه وارثان او ؛ امّا پس از جنگ بدر ، خداوند ، این آیه را نازل نمود : «پیامبر ، به مؤمنان ، از خود آنها سزاوارتر است ، و همسران او ، مادران ایشان اند، و خویشاوندان ، [و نزدیک تر] طبق کتاب خدا ، بعضی [نسبت] به بعضی اولویت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّم اند] ، مگر آن که بخواهید به دوستان [مؤمن ]خود [وصیّت یا ]احسانی کنید» . بدین ترتیب ، آیه اخوّت با این سخن خداوند : «خویشاوندان ، بعضی [نسبت] به بعضی اولویت دارند» ، منسوخ شد.

.


ص: 142

5 / 4أوَّلُ مَن تَآخوا فی الإسلامِإنّ التناسب الروحی یُعدّ واحدا من أکثر مبادئ المحبّه والاُلفه أصالهً ، یقول أمیرالمؤمنین علیه السلام : «إنَّ النُّفوسَ إذا تَناسَبَتِ ائتَلَفَت» . (1) وفی هذا السیاق ، فقد أقام النبیّ الأکرم صلی الله علیه و آله وعلی ضوء علم النفس الدقیق الذی یمتلکه عن أصحابه مبدأ الاُخوّه بین الأفراد الذین یمتلکون طبیعهً روحیّهً واحده ، وقد أشار ابن عبّاس إلی هذه النکته الدقیقه حیث قال : «لمّا نزل قوله تعالی : «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ» آخی رسول اللّه صلی الله علیه و آله بین الأشکال والأمثال» . (2) ولا ریب فی أنّ معرفه علاقات الاُخوّه التی أقامها النبیّ الأعظم صلی الله علیه و آله بین أصحابه فی المجتمع المدنیّ ، ذات فائده کبیره فی تحلیل أحداث تاریخ صدر الإسلام ؛ ومن هذا المنطلق سوف نشرع بهذا الموضوع مستفیدین من معطیات الوثائق الحدیثیّه والتاریخیّه ، ونبدأ بأجمل الانتقاءات والعلاقات الأخویّه :

العمده عن أنس :لَمّا کانَ یَومُ المُباهَلَهِ (3) وآخَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بَینَ المُهاجِرینَ وَالأَنصار وعَلِیٌّ علیه السلام واقِفٌ یَراهُ ویَعرِفُ مَکانَهُ لَم یُؤاخِ بَینَهُ وبَینَ أحَدٍ ، فَانصَرَفَ عَلِیٌ علیه السلام باکِیَ العَینِ ، فَافتَقَدَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ : ما فَعَلَ أبُو الحَسَنِ ؟ فَقالوا : اِنصَرَفَ باکِیَ العَینِ یا رَسولَ اللّهِ ! قالَ : یا بِلالُ اذهَب ، فَائتِنی بِهِ . فَمَضی بِلالٌ إلی عَلِیٍّ علیه السلام وقَد دَخَلَ مَنزِلَهُ باکِیَ العَینِ ، فَقالَت فاطِمَهُ علیهاالسلام : ما یُبکیکَ ؟ لا أبکَی اللّهُ عَینَیکَ ! قالَ : یا فاطِمَهُ ، آخَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بَینَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ ، وأنَا واقِفٌ یَرانی ویَعرِفُ مَکانی ولَم یُؤاخِ بَینی وبَینَ أحَدٍ . قالَت : لا یَحزُنُکَ اللّهُ! لَعَلَّهُ إنَّمَا ادَّخَرَکَ لِنَفسِهِ . فَقالَ بِلالٌ : یا عَلِیُّ ، أجِبِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله . فَأَتی عَلِیٌّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله . فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ما یُبکیکَ یا أبَا الحَسَنِ ! قالَ : واخَیتَ بَینَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ یا رَسولَ اللّهِ ، وأنَا واقِفٌ تَرانی وتَعرِفُ مَکانی لَم تُؤاخِ بَینی وبَینَ أحَدٍ ! قالَ : إنَّمَا ادَّخَرتُکَ لِنَفسی ، أما یَسُرُّکَ أن تَکونَ أخا نَبِیِّکَ ؟ قالَ : بَلی یا رَسولَ اللّهِ ، أنّی لی بِذلِکَ ، فَأَخَذَهُ بِیَدِهِ وأرقاهُ المِنبَرَ . فَقالَ : اللّهُمَّ ، إنَّ هذا مِنّی وأنَا مِنهُ ، ألا وإنَّهُ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی ، ألا مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاهُ . قالَ : فَانصَرَفَ عَلِیٌّ علیه السلام قَریرَ العَینِ ، فَاتَّبَعَهُ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ ، فَقالَ : بَخٍ بَخٍ یا أبَا الحَسَنِ ، أصبَحتَ مَولایَ ومَولی کُلِّ مُسلِمٍ . (4)

.

1- .غرر الحکم : ج 2 ص 490 ح 3393 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 149 ح 3270 .
2- .. بحار الأنوار : ج 38 ص 335 .
3- .وهو الرابع والعشرون من ذی الحجّه (وسائل الشیعه : ج 5 ص 287 الباب 47) .
4- .العمده : ص 169 ح 262 ، الطرائف : ص 148 ح 224 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 343.

ص: 143



5 / 4 نخستین مسلمانانی که برادر شدند

5 / 4نخستین مسلمانانی که برادر شدندهماهنگی روحی ، یکی از مهم ترین پایه های دوستی و پیوند است . امیر مؤمنان می فرماید : «جان ها ، هر گاه همگون باشند ، با هم الفت می گیرند» . پیامبر خدا ، بر این اساس و در پرتو شناختِ روانی دقیقی که از یاران خود داشت ، اقدام به ایجاد برادری در میان افرادی کرد که طبیعت روحی یکسانی داشتند . ابن عبّاس ، به همین نکته دقیق ، اشاره کرده ، آن جا که گفته است : «هنگامی که خداوند ، آیه: «همه مؤمنان با هم برادرند» را نازل کرد ، پیامبر صلی الله علیه و آله میان همگنان و همایان، برادری برقرار نمود». تردیدی نیست که شناخت روابط برادرانه که پیامبر عظیم الشأن ، میان یاران خود در جامعه اسلامی ایجاد کرد ، در تحلیل رخدادهای صدر اسلام بسیار سودمند است . از همین رو ، ما با استفاده از داده های متون حدیثی و تاریخی ، به این موضوع می پردازیم و با زیباترین گلچین ها و روابط برادرانه آغاز می کنیم :

العُمده به نقل از اَنَس :چون روز مباهله (1) شد و پیامبر صلی الله علیه و آله میان مهاجران و انصار ، پیمان برادری بست ، با آن که علی علیه السلام ایستاده بود و پیامبر صلی الله علیه و آله او را می دید و جایش را می دانست ، میان او و کسی ، برادری برقرار نکرد . پس علی علیه السلام با چشم گریان رفت . پیامبر صلی الله علیه و آله ، جویای او شد و فرمود : «ابو الحسن چه شد؟». گفتند : ای پیامبر خدا! او با چشم گریان ، از این جا رفت . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ای بلال! برو و او را نزد من بیاور» . بلال ، در پی علی علیه السلام رفت . علی علیه السلام با چشم گریان ، وارد خانه اش شده بود . فاطمه علیهاالسلامبه او گفت : «خداوند ، چشمانت را نگریاند! چرا گریه می کنی؟». گفت : ای فاطمه! پیامبر خدا ، میان مهاجران و انصار ، برادری افکند و با آن که من ایستاده بودم و او مرا می دید و می دانست کجا ایستاده ام، میان من و هیچ کس ، برادری برقرار نساخت. فاطمه علیهاالسلام گفت : «خدایت اندوهگین نکند! شاید تو را برای خودش نگه داشته است» . بلال [ بر آنها وارد شد و] گفت : ای علی! پیامبر صلی الله علیه و آله تو را طلبیده است . علی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «چرا گریه می کنی ، ای ابو الحسن؟» . گفت : ای پیامبر خدا! میان مهاجران و انصار ، پیمان برادری بستی و من ، ایستاده بودم و مرا می دیدی و می دانستی کجا ایستاده ام؛ امّا میان من و هیچ کس ، برادری برقرار نساختی! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «من ، تو را برای خودم نگه داشته بودم . آیا دوست نداری که برادر پیامبرت باشی؟». علی علیه السلام گفت : چرا ، ای پیامبر خدا! من کجا و این افتخار، کجا؟ پس پیامبر خدا ، دست او را گرفت و بالای منبر برد و فرمود : «بار خدایا! این از من است و من ، از او هستم . هان! او برای من ، همچون هارون است نسبت به موسی . هان! هر که من مولای اویم ، این علی ، مولای اوست» . پس علی علیه السلام ، شادمان بر گشت . عمر بن خطّاب ، در پیِ او رفت و گفت : بَه بَه ، ای ابو الحسن! تو مولای من و مولای هر مسلمانی شدی.

.

1- .مصادف با بیست و چهارم ذی حجّه (وسائل الشیعه : ج 8 ص 171 ح 47) .

ص: 144

رسول اللّه صلی الله علیه و آله لعلیّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی أمَرَنی أن أتَّخِذَکَ أخا ووَصِیّا ، فَأَنتَ أخی ووَصِیّی ، وخَلیفَتی عَلی أهلی فی حَیاتی وبَعدَ مَوتی . (1)

المستدرک علی الصحیحین عن ابن عمر :أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله آخی بَینَ أصحابِهِ ؛ فَآخی بَینَ أبی بَکرٍ وعُمَرَ ، وبَینَ طَلحَهَ وَالزُّبَیرِ ، وبَینَ عُثمانَ بنِ عَفّان وعَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَوف . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّکَ قَد آخَیتَ بَینَ أصحابِکَ ، فَمَن أخی ؟ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ ما تَرضی یا عَلِیُّ أن أکونَ أخاکَ ؟ قالَ ابنُ عُمَرَ : وکانَ عَلِیٌّ علیه السلام جَلدا شُجاعا فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : بَلی ، یا رَسولَ اللّه . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ . (2)

.

1- .الأمالی للطوسی : ص 200 ح 341 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 20 کلاهما عن زید بن علیّ عن آبائه ،المناقب للکوفی : ج 1 ص 220 ح 139 عن الإمام الصادق عن أبیه علیهماالسلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 325 ح 570 .
2- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 16 ح 4289 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 96 ح 8437 نحوه ؛ شرح الأخبار : ج 2 ص 178 ح 518 نحوه ، المناقب للکوفی : ج 1 ص 306 ح 225 وص 319 ح 241 .

ص: 145

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام :خدای متعال به من فرمود که تو را برادر و وصیّ خویش گیرم . پس تو، برادر من و وصیّ من و جانشین من در میان خانواده ام هستی ، چه در زمان حیاتم ، و چه پس از مرگم.

المستدرک علی الصحیحین به نقل از ابن عمر :پیامبر خدا ، میان یارانش برادری افکند : ابو بکر را با عمر ، برادر قرار داد ، و طلحه را با زبیر ، و عثمان بن عفّان را با عبد الرحمان بن عوف . علی علیه السلام گفت : ای پیامبر خدا! میان یارانت برادری افکندی . پس برادرِ من کیست؟ پیامبر خدا فرمود : «ای علی! آیا راضی نیستی که من ، برادر تو باشم؟» . علی علیه السلام ، انسانی نیرومند و شجاع بود . پس گفت : چرا ، ای پیامبر خدا! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «تو در دنیا و آخرت ، برادر منی».

.


ص: 146

سنن الترمذی عن ابن عمر :آخی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ أصحابِهِ ، فَجاءَ عَلِیٌّ علیه السلام تَدمَعُ عَیناهُ ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، آخَیتَ بَینَ أصحابِکَ ولَم تُؤاخِ بَینی وبَینَ أحَدٍ ؟ فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ . (1)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن عمر بن عبد اللّه عن أبیه عن جدّه :إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله آخی بَینَ النّاسِ وتَرَکَ عَلِیّا حَتّی بَقِیَ آخِرَهُم لا یَری لَهُ أخا ، فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، آخَیتَ بَینَ النّاسِ وتَرَکتَنی ؟ قالَ : ولِمَ تَرانی تَرَکتُکَ ؟ إنَّما تَرَکتُکَ لِنَفسی ! أنتَ أخی وأنَا أخوکَ ، فَإِن ذاکَرَکَ أحَدٌ فَقُل : أنَا عَبدُ اللّهِ وأخو رَسولِهِ ، لا یَدَّعیها بَعدُ إلّا کَذّابٌ . (2)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن زید بن أبی أوفی :دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَسجِدَهُ فَذَکَرَ قِصَّهَ مُؤاخاهِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ أصحابِهِ فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام یَعنی لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : لَقَد ذَهَبَت روحی وَانقَطَعَ (3) ظَهری حینَ رَأَیتُکَ فَعَلتَ بِأَصحابِکَ ما فَعَلتَ غَیری ، فَإِن کانَ هذا مِن سُخطٍ عَلَیَّ فَلَکَ العُتبی وَالکَرامَهُ ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ ما أخَّرتُکَ إلّا لِنَفسی ، فَأَنتَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی ، وأنتَ أخی ، ووارِثی . قالَ : وما أرِثُ مِنکَ یا رَسولَ اللّه ؟ قالَ : ما وَرَّثَ الأَنبِیاءُ قَبلی . قالَ : وما وَرَّثَ الأَنبِیاءُ قَبلَکَ ؟ قالَ : کِتابَ اللّهِ وسُنَّهَ نَبِیِّهِم ، وأنتَ مَعی فی قَصرٍ فِی الجَنَّهِ مَعَ فاطِمَهَ ابنَتی ، وأنتَ أخی ورَفیقی . ثُمَّ تَلا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «إِخْوَانًا عَلَی سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ» (4) ؛ المُتَحابّونَ فِی اللّهِ یَنظُرُ بَعضُهُم إلی بَعضٍ . (5)

.

1- .سنن الترمذی : ج 5 ص 636 ح 3720 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 15 ح 4288 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 51 ح 8383 ، بشاره المصطفی : ص 204 ، المناقب للکوفی : ج 1 ص 343 ح 269 .
2- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 617 ح 1055 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 61 ح 8400 عن یعلی بن مرّه وفیه «حاجّک» بدل «ذاکرک» ، کنز العمّال : ج 13 ص 140 ح 36440 نقلاً عن مسند أبی یعلی عن الإمام علیّ علیه السلام ؛ کشف الغمّه : ج 1 ص 326 وراجع: شرح الأخبار : ج 2 ص 477 ح 838 .
3- .فی المصدر : «وَانقَطَعَت» ، والتصویب من الموضع الثانی من المصدر والمصادر الاُخری .
4- .الحِجر : 47 .
5- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 638 ح 1085 ، المعجم الکبیر : ج 5 ص 221 ح 5146 نحوه ،تاریخ دمشق : ج 42 ص 53 ح 8387 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 326 عن زید بن آدمی ، تفسیر فرات : ص 227 ح 304 عن عبد اللّه بن أبی أوفی وراجع: الأمالی للصدوق : ص 427 ح 563 .

ص: 147

سنن الترمذی به نقل از ابن عمر :پیامبر خدا ، میان یارانش برادری افکند . پس علی علیه السلام با دو چشم گریان آمد و گفت : ای پیامبر خدا! میان یارانت برادری افکندی ؛ امّا مرا با هیچ کس ، برادر قرار ندادی؟ پیامبر خدا به او فرمود : «تو برادر من در دنیا و آخرت هستی» .

فضائل الصحابه، ابن حنبل به نقل از عمر بن عبد اللّه ، از پدرش ، از جدّش :پیامبر صلی الله علیه و آله میان مردم (مسلمانان) برادری افکند و علی علیه السلام را وا نهاد، تا این که آخر از همه باقی مانْد و کسی را ندید که با او برادر شود . گفت : ای پیامبر خدا! میان مردم ، برادری افکندی و مرا وا نهادی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «چرا فکر می کنی تو را وا نهاده ام؟ من ، تو را برای خودم گذاشته ام! تو برادر منی و من ، برادر تو ام . پس اگر کسی در این باره با تو بحث کرد ، بگو : من ، بنده خدا و برادر پیامبر او هستم . از این پس ، هر که چنین ادّعایی کند ، قطعا دروغگوست» .

فضائل الصحابه، ابن حنبل به نقل از زید بن ابی اَوفی، آن هنگام که از ماجرای برادری افکندن پیامبر خدا میان مسلمانان، سخن به میان آورد : در مسجد پیامبر خدا ، به خدمت ایشان رسیدم ... . علی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : وقتی دیدم که به غیر از من با دیگر یارانت آن کردی که کردی ، روح از بدنم رفت و کمرم شکست . اگر از من عصبانی هستی ، بزرگواری فرما و مرا ببخش . پیامبر خدا فرمود : «سوگند به آن که مرا به حقّ برانگیخت ، تو را جز برای خودم ، آخر از همه قرار ندادم . تو برای من ، همچون هارون نسبت به موسایی ، با این تفاوت که پس از من ، پیامبری نیست . تو برادر و وارث منی» . علی علیه السلام گفت : چه چیزی از تو به ارث می برم ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «آنچه پیامبران پیش از من، به ارث نهادند» . علی علیه السلام گفت : پیامبران پیش از تو ، چه به ارث نهادند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «کتاب خدا و سنّت پیامبرشان را . و تو و دخترم فاطمه ، در قصری از بهشت ، با من خواهید بود . تو ، برادر و رفیق منی» . سپس پیامبر خدا ، این آیه را تلاوت کرد : «برادرانی که بر تخت هایی ، رو به روی یکدیگر نشسته اند» [و افزود:] «برای خدا یکدیگر را دوست می دارند و به هم می نگرند» .

.


ص: 148

221 . الإمام علیّ علیه السلام : به نقل از زید بن ابی اَوفی، آن هنگام که از ماجرای برادری افکندن پیامبر خدا میان مسلمانان، سخن به میان آورد :فضائل الصحابه، ابن حنبل در مسجد پیامبر خدا ، به خدمت ایشان رسیدم ... . علی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : وقتی دیدم که به غیر از من با دیگر یارانت آن کردی که کردی ، روح از بدنم رفت و کمرم شکست . اگر از من عصبانی هستی ، بزرگواری فرما و مرا ببخش . پیامبر خدا فرمود : «سوگند به آن که مرا به حقّ برانگیخت ، تو را جز برای خودم ، آخر از همه قرار ندادم . تو برای من ، همچون هارون نسبت به موسایی ، با این تفاوت که پس از من ، پیامبری نیست . تو برادر و وارث منی» . علی علیه السلام گفت : چه چیزی از تو به ارث می برم ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «آنچه پیامبران پیش از من، به ارث نهادند» . علی علیه السلام گفت : پیامبران پیش از تو ، چه به ارث نهادند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «کتاب خدا و سنّت پیامبرشان را . و تو و دخترم فاطمه ، در قصری از بهشت ، با من خواهید بود . تو ، برادر و رفیق منی» . سپس پیامبر خدا ، این آیه را تلاوت کرد : «برادرانی که بر تخت هایی ، رو به روی یکدیگر نشسته اند» [و افزود:] «برای خدا یکدیگر را دوست می دارند و به هم می نگرند» .

.


ص: 149

221 . الإمام علیّ علیه السلام : آخی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَینَ أصحابِهِ ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، آخَیتَ بَینَ أصحابِکَ وتَرَکتَنی فَردا لا أخَ لی ؟! فَقالَ : إنَّما أخَّرتُکَ لِنَفسی ، أنتَ أخی فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ ، وأنتَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی . فَقُمتُ وأنَا أبکی مِنَ الجَذَلِ (1) وَالسُّرورِ ، فَأَنشَأتُ أقولُ : أقیکَ بِنَفسی أیُّهَا المُصطَفَی الَّذیهَدانا بِهِ الرَّحمنُ مِن عَمَهِ الجَهلِ وأفدیکَ حَوبائی (2) وما قَدرُ مُهجَتیلِمَن أنتَمی مَعهُ إلَی الفَرعِ وَالأَصلِ ومَن جَدُّه جَدّی ومَن عَمُّهُ أبیومَن أهلُهُ ابنی ومَن بِنتُهُ أهلی ومَن ضَمَّنی إذ کُنتُ طِفلاً ویافِعاوأنعَشَنی بِالبِرِّ وَالعَلِّ وَالنَّهَلِ (3) ومَن حینَ آخی بَینَ مَن کانَ حاضِرادَعانی فَآخانی وبَیَّنَ مِن فَضلی لَکَ الخَیرُ إنّی ما حَییتُ لَشاکِرٌلِاءِحسانِ ما أولَیتَ یا خاتَمَ الرُّسُلِ (4)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا ، میان یارانش برادری افکند . من گفتم : ای پیامبر خدا! میان یارانت برادری افکندی و مرا تنها و بی برادر گذاشتی؟! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «تو را برای خودم ، آخر از همه قرار دادم . تو در دنیا و آخرت ، برادر منی . تو برای من چنانی که هارون نسبت به موسی بود» . پس برخاستم و در حالی که از شادی و خوش حالی می گریستم ، این ابیات را بر خواندم : تو را با جان خود ، پاسداری می کنم ، ای برگزیده ای که خدای مهربان ، به واسطه او ، ما را از کوری جهالت ، رهانید! جانم به فدایت! و جان من چه ارزشی دارد در راه کسی که با او از یک شاخه و ریشه ایم و کسی که نیایَش ، نیای من است و عمویش پدر من و خانواده اش ، فرزندان من و دخترش ، همسر من؛ کسی که وقتی کودک و نوجوان بودم ، مرا در آغوش خود گرفت و با نیکی و نوشاندن های پیاپی اش مرا جان بخشید ؛ کسی که وقتی میان حاضران برادری افکند مرا صدا زد و برادر خویشش خواند و فضل مرا آشکار ساخت؟ خیرت باد! تا زنده ام ، سپاس گزارم به خاطر احسانی که به من نمودی ، ای خاتم پیامبران!

.

1- .الجَذَل : الفَرَح (الصحاح : ج 4 ص 1654 «جذل») .
2- .الحَوباء : النَّفْس (القاموس المحیط : ج 1 ص 58 «حوب») .
3- .العَلُّ والعَلَلُ محرّکه : الشَّربه الثانیه ، أو الشُّرب بعد الشُّرب. والنَّهَل محرّکه : أوّل الشُّرب (القاموس المحیط : ج 4 ص 20 «علل» و ص 61 «نهل») .
4- .کنز الفوائد : ج 2 ص 180 عن سلیمان بن جعفر الهاشمی عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام ،المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 186 عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : ص 470 ح 362 وفیه أبیات الشعر فقط نحوه .

ص: 150

فضائل الصحابه لابن حنبل عن محدوج بن زید :أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله آخی بَینَ المُسلِمینَ ، ثُمَّ قالَ : یا عَلِیُّ ، أنتَ أخی ، وأنتَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی غَیرَ أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی . أ ما عَلِمتَ یا عَلِیُّ ، إنَّهُ أوَّلُ مَن یُدعی بِهِ یَومَ القِیامَهِ یُدعی بی ، فَأَقومُ عَن یَمینِ العَرشِ فی ظِلِّهِ فَاُکسی حُلَّهً خَضراءَ مِن حُلَلِ الجَنَّهِ ، ثُمَّ یُدعی بِالنَّبِیّینَ بَعضِهِم عَلی أثَرِ بَعضٍ ... ثُمَّ یُنادی مُنادٍ مِن تَحتِ العَرشِ : نِعمَ الأَبُ أبوکَ إبراهیمُ ، ونِعمَ الأَخُ أخوکَ عَلِیٌّ ! أبشِر یا عَلِیُّ ، إنَّکَ تُکسی إذا کُسیتُ ، وتُدعی إذا دُعیتُ ، وتُحَیّا إذا حُیِّیتُ . (1)

العمده عن زید بن أرقم :دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : إنّی مُؤاخٍ بَینَکُم کَما آخَی اللّهُ بَینَ المَلائِکَه . ثُمَّ قالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام : أنتَ أخی ورَفیقی ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَهَ : «إِخْوَانًا عَلَی سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ» ، الأَخِلّاءُ فِی اللّهِ یَنظُرُ بَعضُهُم إلی بَعضٍ . (2)

.

1- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 663 ح 1131 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 53 ح 8389 بزیاده «أخذ بید علیّ فوضعها علی صدره» بعد «آخی بین المسلمین» ، المناقب لابن المغازلی : ص 42 ح 65 عن أبی زید الباهلی ، المناقب للخوارزمی : ص 140 ح 159 ؛ الأمالی للصدوق : ص 402 ح 520 عن مخدوج بن زید .
2- .العمده : ص 170 ح 263 ، خصائص الوحی المبین : ص 252 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 328 ، بحار الأنوار : ج 38 ص 344 ح 19 .

ص: 151

فضائل الصحابه، ابن حنبل به نقل از محدوج بن زید :پیامبر خدا ، میان مسلمانان ، برادری برقرار ساخت و سپس فرمود : «ای علی! تو هم برادر منی . تو برای من ، چنانی که هارون نسبت به موسی بود ، جز آن که پس از من ، پیامبری نخواهد بود . ای علی! آیا نمی دانی نخستین کسی که در روز قیامت صدا زده می شود ، منم ، و از سمت راست سایه عرش بر می خیزم و جامه ای سبزرنگ از جامه های بهشت ، بر من پوشانده می شود . سپس پیامبران دیگر ، یکی پس از دیگری ، صدا زده می شوند ... . آن گاه ، ندا دهنده ای از پایین عرش ندا در می دهد : چه نیکو پدری است پدرت ابراهیم! و چه نیکو برادری است برادرت علی! شاد باش ، ای علی! آن گاه که [در قیامت] بر من جامه[ی بهشتی] پوشیده شود ، تو نیز جامه پوشانده می شوی ، و آن گاه که مرا [در قیامت] صدا زنند ، تو نیز صدا زده می شوی ، و آن گاه که به من درود فرستاده شود ، بر تو نیز درود فرستاده می شود» .

العمده به نقل از زید بن ارقم :بر پیامبر خدا وارد شدم . فرمود : «همان گونه که خداوند ، میان فرشتگانْ برادری افکنده ، من ، میان شما برادری می افکنم» . سپس به علی علیه السلام فرمود : «تو برادر من و رفیق منی» . آن گاه ، این آیه را تلاوت کرد : «برادرانی که بر تخت هایی ، رو به روی یکدیگر نشسته اند» [و فرمود: ]«برادرانی خدایی که به یکدیگر می نگرند» .

.


ص: 152

تاریخ دمشق عن زید بن وهب :کُنّا ذاتَ یَومٍ عِندَ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَقالَ : أنَا عَبدُ اللّهِ ، وأخو رَسولِهِ ، لا یَقولُها بَعدی إلّا کَذّابٌ . فَقالَ رَجُلٌ مِن غَطفانَ : وَاللّهِ لَأَقولَنَّ لَکُم کَما قالَ هذَا الکَذّابُ ؛ أنَا عَبدُ اللّهِ وأخو رَسولِهِ . قالَ : فَصُرِعَ ، فَجَعَلَ یَضطَرِبُ ، فَحَمَلَهُ أصحابُهُ ، فَأَتبَعتُهُم حَتَّی انتَهَینا إلی دارِ عُمارَه . فَقُلتُ لِرَجُلٍ مِنهُم : أخبِرنی عَن صاحِبِکُم . فَقالَ : ماذا عَلَیکَ مِن أمرِهِ ؟ فَسَأَلتُهُم بِاللّهِ ، فَقالَ بَعضُهُم : لا وَاللّهِ ما کُنّا نَعلَمُ بِهِ بَأسا حَتّی قالَ تِلکَ الکَلِمَهَ ، فَأَصابَهُ ما تَری . فَلَم یَزَل کَذلِکَ حَتّی ماتَ . (1)

راجع : موسوعه الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام : ج 5 ص 457 (القسم العاشر / الفصل الرابع : الخصائص السیاسیّه والإجتماعیه / الإخاء مع النبیّ صلی الله علیه و آله ) و ج1 ص422 (القسم الثالث / الفصل الرابع : أحادیث المنزله / موارد تأکید النبیّ صلی الله علیه و آله علی حدیث المنزله / یوم المؤاخاه) .

5 / 5عِدَّهٌ مِمَّن تآخوا فی الإِسلامِ1. أبو أیّوبَ الأَنصارِیُّ (2) ، ومُصعَبُ بنُ عُمَیر (3) . (4) 2 . أبو بَکرٍ (5) ، وعُمَرُ بنُ الخَطّابِ (6) . (7) 3 . اُبَیُّ بنُ کَعبِ بنِ قَیس (8) ، وسَعیدُ بنُ زَیدِ بنِ عَمرو ، وأبُو الأَعوَرِ ابنُ عَمِّ عُمَرَ (9) . (10) 4 . أرقَمُ بنُ أبِی الأَرقَمِ (11) ، وطَلحَهُ بنُ زَیدٍ الأَنصارِیُّ . (12) 5 . اُمُّ سَلَمَهَ ، وصَفِیَّهُ . (13) 6 . أوسُ بنُ الصّامِتِ ، ومَرثَدُ بنُ أبی مَرثَدِ الغَنَوِیُّ . (14) 7 . إیاسُ بنُ أبِی البُکَیرِ بنِ عَبدِ یالیلَ ، وَالحارِثُ بنُ خَزَمَهَ . (15) 8 . بِشرُ بنُ البَراءِ بنِ مَعرورٍ ، وواقِدُ بنُ عَبدِ اللّهِ التَّمیمِیُّ . (16) 9 . بِلالُ بنُ رَباحٍ (17) ، وعُبَیدَهُ بنُ الحارِثِ بنِ عَبدِ المُطَّلِبِ (18) . (19) 10 . تَمیمٌ مَولی خِراشِ بنِ الصَّمَهَ (20) ، وخَبّابٌ مَولی عُتبَهَ بنِ غَزوانَ . (21) 11 . جَبرُ بنُ عَتیکِ بنِ قَیسٍ (22) ، وخَبّابُ بنُ الأَرَتِّ بنِ جَندَلَه . (23) 12 . جَعفَرُ بنُ أبی طالِبٍ ، ومُعاذُ بنُ جَبَل (24) . (25) 13 . الحارِثُ بنُ أوسِ بنِ مُعاذٍ ، وعامِرُ بنُ فُهَیرَهَ مولی أبی بَکرٍ . (26) 14 . الحارِثُ بنُ الصَّمَهَ بنِ عَمرٍو ، وصُهَیبُ بنُ سِنانِ بنِ مالِکٍ . (27) 15 . حاطِبُ بنُ أبی بَلتَعَهَ (28) ، وعُوَیمُ بنُ ساعِدَهَ بنِ عائِشٍ (29) . (30) 16 . الحُصَینُ بنُ الحارِثِ بنِ المُطَّلِبِ (31) ، ورافِعُ بنُ عَنجَدَهَ . (32) 17 . حَمزَهُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ ، وزَیدُ بنُ حارِثَهَ (33) . (34) 18 . حَنظَلَهُ بنُ أبی عامِرٍ ، وشَمّاسُ بنُ عُثمانَ بنِ الشَّریدِ . (35) 19 . خالِدُ بنُ أبِی البُکَیرِ بنِ عَبدِ یالیلَ ، وزَیدُ بنُ الدَّثِنَهِ . (36) 20 . خُنَیسُ بنُ حُذافَهَ بنِ قَیس ، وأبو عَبسِ بنِ جَبرِ بنِ عَمرٍو . (37) 21 . الزُّبَیرُ بنُ العَوّامِ (38) ، وطَلحَهُ بنُ عُبَیدِ اللّهِ بنِ عُثمانَ (39) . (40) 22 . زَیدُ بنُ الخَطّابِ أخو عُمَرَ بنِ الخَطّابِ ، ومَعنُ بنُ عَدِیِّ بنِ الجَدِّ بنِ العَجلانِ . (41) 23 . زَینَبُ بِنتُ جَحشٍ ، ومَیمونَهُ . (42) 24 . السّائِبُ بنُ عُثمانَ بنِ مَظعونٍ ، وحارِثَهُ بنُ سُراقَهَ الأَنصارِیُّ . (43) 25 . سَعدُ بنُ أبی وَقّاص (44) ، وسَعدُ بنُ مُعاذِ بنِ النُّعمان (45) . (46) 26 . سَعدُ بنُ خَیثَمَهَ بنِ الحارث ، وأبو سَلَمَهَ بنُ عَبدِ الأَسَدِ بنِ هِلال . (47) 27 . سَعدُ بنُ زَیدِ بنِ مالِکٍ الأَشهَلِیُّ ، وعَمرُو بنُ سُراقَهَ . (48) 28 . سَلمانُ (49) ، وأبو ذَرٍّ الغِفارِیُّ 50 . (50) 29 . سَلَمَهُ بنُ سَلامَهِ بنِ وَقشٍ (51) ، وأبو سَبرَهَ بنُ أبی رُهمٍ العامِرِیُّ . (52) 30 . سِماکُ بنُ خَرَشَهَ الخَزرَجِیُّ أبو دُجانَهَ ، وعُتبَهُ بنُ غَزوانَ . (53) 31 . سُوَیبِطُ بنُ سَعدِ بنِ حَرمَلَهَ ، وعائِذُ بنُ ماعِصٍ الزَّرقِیُّ (54) . (55) 32 . سُوَیدُ بنُ عَمرٍو الأَنصارِیُّ ، ووَهبُ بنُ سَعدِ بنِ أبی سَرحٍ . (56) 33 . شُجاعُ بنُ وَهبِ بنِ رَبیعَهَ ، وأوسُ بنُ خَوَلِی بنِ عَبدِ اللّهِ . (57) 34 . صَفوانُ بنُ وَهبِ بنِ رَبیعَهَ ، ورافِعُ بنُ المُعَلَّی بنِ لَوذانَ . (58) 35 . الطُّفَیلُ بنُ الحارِثِ بنِ المُطَّلِبِ (59) ، وَالمُنذِرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عُقبَهَ . (60) 36 . عاقِلُ بنُ أبِی البُکَیرِ بنِ عَبدِ یالیلَ (61) ، ومُجَذَّرُ بنُ زِیادِ بنِ عَمرٍو . (62) 37 . عامِرُ بنُ أبِی البُکَیرِ بنِ عَبدِ یالیلَ ، وثابِتُ بنُ قَیسِ بنِ شَمّاسٍ (63) . (64) 38 . عامِرُ بنُ رَبیعَهَ بنِ مالِکٍ ، ویَزیدُ بنُ المُنذِرِ بنِ سَرحٍ الأَنصارِیُّ . (65) 39 . عامِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ أبو عُبَیدَهَ ابنُ الجَرّاحِ (66) ، وزَیدُ بنُ سَهلٍ أبو طَلحَهَ الأَنصارِیُّ (67) . (68) 40 . عائِشَهُ ، وحَفصَهُ . (69) 41 . عَبّادُ بن بِشرٍ الأَنصارِیُ ، وأبو حُذَیفَهَ بنُ عُتبَهَ . (70) 42 . عُبادَهُ بنُ الصّامِتِ بنِ قَیسٍ ، وکَنّازُ بنُ حُصَینٍ أبو مَرثَدٍ الغَنَوِیُّ . (71) 43 . عَبدُ اللّهِ بنُ جَحشِ بنِ رِئابٍ ، وعاصِمُ بنُ ثابِتِ بنِ أبِی الأَفلَحِ . (72) 44 . عَبدُ اللّهِ بنُ مَخرَمَهَ بنِ عَبدِ العُزّی ، وفَروَهُ بنُ عَمرِو بنِ وَذَفَهَ . (73) 45 . عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعود (74) ، وأنَسٌ . (75) 46 . عَبدُ اللّهِ بنُ مَظعونِ بنِ حَبیب ، وسَهلُ بنُ عُبَیدِ اللّهِ بنِ المُعَلّی . (76) 47 . عُثمانُ بنُ عَفّان (77) ، وعَبدُ الرَّحمنِ بنُ عَوف (78) . (79) 48 . عُثمانُ بنُ مَظعون (80) ، وأبو الهَیثَمِ بنُ التَّیِّهان . (81) 49 . عُمَیرُ بنُ أبی وَقّاصِ بنِ وُهَیب ، وعَمرُو بنُ مُعاذِ بنِ النُّعمان . (82) 50 . عُمَیرُ بنُ عَبدِ عَمرِو الخُزِاعیُّ ذُو الشِّمالَینِ(ذُو الیَدَینِ) ، ویَزیدُ بنُ الحارِثِ بنِ قَیسٍ . (83) 51 . عَوفُ بنُ مالِک (84) ، وَالصَّعبُ بنُ جَثّامَهَ بنِ قَیس . (85) 52 . مُحرِزُ بنُ نَضلَهَ بنِ عَبدِ اللّه ، وعُمارَهُ بنُ حَزمِ بنِ زَید . (86) 53 . مِسطَحُ بنُ اُثاثَهَ بنِ عَبّاد ، وزَیدُ بنُ المُزیَّنِ . (87) 54 . مُعاذُ بنُ الحارِثِ بنِ رِفاعَهَ ، ومُعَمَّرُ بنُ الحارِثِ بنِ مُعَمَّر . (88) 55 . مُعاذُ بنُ ماعِصٍ الأَنصارِی ، وسالِمٌ مَولی أبی حُذَیفَه (89) . (90) 56 . مُعاوِیَهُ بنُ أبی سُفیان ، وَالحُتاتُ بنُ یَزیدَ بنِ عَلقَمَه . (91) 57 . مُعَتِّبُ بنُ عَوفٍ «مُعَتِّبُ بنُ الحَمراءِ» ، وثَعلَبَهُ بنُ حاطِبِ بنِ عَمرٍو . (92) 58 . المِقدادُ بنُ عَمرٍو الکَندِی (93) ، وعَمّارُ بنُ یاسِر (94) . (95) 59 . المُنذِرُ بنُ عَمرِو بنِ خُنَیسٍ المُعنِق (96) ، وطُلَیبُ بنُ عُمَیر . (97) 60 . نُفَیعُ بنُ الحارِثِ بنِ کَلدَهَ أبو بَکرَه ، وأبو بَرزَهَ الأَسلَمِی . 99 61 . نَوفَلُ بنُ الحارِثِ بنِ عَبدِ المُطَّلِب ، وَالعَبّاسُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ


ص: 153



5 / 5 اسامی شماری از مسلمانانی که با یکدیگر برادر شدند

تاریخ دمشق به نقل از زید بن وَهْب :روزی نزد علی علیه السلام بودیم . فرمود : «من ، بنده خدا و برادر پیامبر او هستم . غیر از من ، هر کس این سخن را بگوید ، قطعا دروغگوست» . مردی از غطفان گفت : به خدا سوگند که من نیز این سخن را به شما می گویم ، چنان که این دروغگو گفت . من ، بنده خدا و برادرِ پیامبر او هستم! ناگهان آن مرد غطفانی به زمین افتاد و شروع به لرزیدن کرد . یارانش او را برداشتند و با خود بردند . من در پیِ آنها روان شدم تا به خانه عماره رسیدیم . به یکی از آنها گفتم : مرا از دوستتان ، خبر دهید. گفت : تو را به او چه کار؟ به خدا سوگندشان دادم . یکی شان گفت : به خدا سوگند ، ما در او مرضی سراغ نداشتیم ، تا این که آن سخن را گفت و آن به سرش آمد که می بینی . او همچنان بر آن حال بود تا مُرد.

ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج 10 ص 373 (بخش دهم / فصل چهارم : ویژگی های سیاسی و اجتماعی / برادری با پیامبر صلی الله علیه و آله ) و ج 2 ص 45 (بخش سوم / فصل چهارم : احادیث منزلت / تأکیدهای پیامبر صلی الله علیه و آله بر حدیث منزلت / روز پیمان برادری) .

5 / 5اسامی شماری از مسلمانانی که با یکدیگر برادر شدند1 . ابو ایّوب انصاری (1) با مُصعَب بن عُمَیر . (2) 2 . ابو بکر (3) با عمر بن خطّاب . (4) 3 . اُبیّ بن کعب بن قیس (5) با سعید بن زید بن عمرو و ابو اعور ، پسرعموی عُمَر . (6) 4 . ارقم بن ابی ارقم (7) با طلحه بن زید انصاری. 5 . اُمّ سلمه با صفیّه (پیمان خواهری). 6 . اوس بن صامت با مَرثد بن ابی مَرثد غَنَوی. 7 . اِیاس بن ابی بُکیر بن عبد یالیل با حارث بن خَزَمه. 8 . بِشر بن بَراء بن معرور با واقد بن عبد اللّه تمیمی. 9 . بلال بن رباح (8) با عُبیده بن حارث بن عبد المطّلب . (9) 10 . تمیم ، غلام خِراش بن صَمه (10) با خَبّاب ، غلام عُتبه بن غَزوان. 11 . جَبر بن عَتیک بن قیس (11) با خَبّاب بن اَرَت بن جَندَله. 12 . جعفر بن ابی طالب با مُعاذ بن جبل. (12) 13 . حارث بن اوس بن معاذ با عامر بن فُهَیره ، غلام ابو بکر. 14 . حارث بن صَمه بن عمرو با صُهیب بن سنان بن مالک. 15 . حاطب بن ابی بَلتعه (13) با عُوَیم بن ساعده بن عائش . (14) 16 . حُصین بن حارث بن مطّلب (15) با رافع بن عَنجده. 17 . حمزه بن عبد المطّلب با زید بن حارثه. (16) 18 . حنظله بن ابی عامر با شمّاس بن عثمان بن شَرید. 19 . خالد بن ابی بُکیر بن عبد یالیل با زید بن دَثِنه. 20 . خُنَیس بن حُذافه بن قَیس با ابو عَبس بن جَبر بن عمرو. 21 . زبیر بن عَوّام (17) با طلحه بن عبید اللّه بن عثمان . (18) 22 . زید بن خطّاب ، برادر عمر بن خطّاب ، با معن بن عَدی بن جَدّ بن عَجلان. 23 . زینب بنت جَحش با میمونه (پیمان خواهری). 24 . سائب بن عثمان بن مظعون با حارثه بن سُراقه انصاری. 25 . سعد بن ابی وقّاص (19) با سعد بن معاذ بن نعمان . (20) 26 . سعد بن خَیثمه بن حارث با ابو سلمه بن عبد الأسد بن هلال. 27 . سعد بن زید بن مالک اشهلی با عمرو بن سراقه. 28 . سلمان فارسی (21) با ابو ذر غِفاری. (22) 29 . سلمه بن سلامه بن وَقش (23) با ابو سَبره بن ابی رُهم عامری. 30 . سِماک بن خَرَشه خزرجی ابو دُجانه با عتبه بن غَزوان. 31 . سُوَیبِط بن سعد بن حرمله با عائذ بن ماعِص زَرقی. (24) 32 . سُوید بن عمرو انصاری با وَهْب بن سعد بن ابی سَرح. 33 . شُجاع بن وَهْب بن ربیعه با اوس بن خَوَلی بن عبد اللّه . 34 . صفوان بن وهب بن ربیعه با رافع بن معلّی بن لَوذان. 35 . طُفیل بن حارث بن مطّلب (25) با منذر بن محمّد بن عُقبه. 36 . عاقل بن ابی بُکیر بن عبد یالیل (26) با مجذّر بن زیاد بن عمرو. 37 . عامر بن ابی بکیر بن عبد یالیل با ثابت بن قیس بن شمّاس. (27) 38 . عامر بن ربیعه بن مالک با یزید بن مُنذر بن سَرح انصاری. 39 . عامر بن عبد اللّه ابو عبیده بن جرّاح (28) با زید بن سهل ابو طلحه انصاری . (29) 40 . عایشه با حفصه (پیمان خواهری). 41 . عَبّاد بن بِشر انصاری با ابو حُذیفه بن عُتبه. 42 . عُباده بن صامت بن قیس با کَنّاز بن حُصین ابو مَرثد غَنَوی. 43 . عبد اللّه بن جَحْش بن رئاب با عاصم بن ثابت بن ابی افلح. 44 . عبد اللّه بن مَخرمه بن عبد العُزّی با فَروه بن عمرو بن وَذفه . 45 . عبد اللّه بن مسعود (30) با اَنَس. 46 . عبد اللّه بن مظعون بن حبیب با سهل بن عبید اللّه بن مُعلّی . 47 . عثمان بن عفّان (31) با عبد الرحمان بن عوف . (32) 48 . عثمان بن مظعون (33) با ابو هیثم بن تَیِّهان. 49 . عمیر بن ابی وقّاص بن وُهَیب با عمرو بن معاذ بن نُعمان. 50 . عُمیر بن عبد عمرو خزاعی ذو شِمالَین (ذو یَدَین) با یزید بن حارث بن قیس. 51 . عوف بن مالک (34) با صَعب بن جَثّامه بن قیس. 52 . مُحرِز بن نَضله بن عبد اللّه با عُماره بن حزم بن زید. 53 . مِسطَح بن اُثاثه بن عَبّاد با زید بن مُزیّن. 54 . معاذ بن حارث بن رِفاعه با مُعمّر بن حارث بن مُعمّر. 55 . معاذ بن ماعص انصاری با سالم ، غلام ابو حذیفه. (35) 56 . معاویه بن ابی سفیان با حُتات بن یزید بن علقمه. 57 . مُعتِّب بن عوف (/ معتّب بن حمراء) با ثعلبه بن حاطب بن عمرو. 58 . مقداد بن عمرو کِندی (36) با عمّار بن یاسر . (37) 59 . منذر بن عمرو بن خُنیس مُعنق (38) با طُلیب بن عُمیر. 60 . نُفیع بن حارث بن کلده ابو بکره با ابو بَرزه اَسلَمی. 61 . نَوفل بن حارث بن عبد المطّلب با عبّاس بن عبد المطّلب.

.

1- .بنا به قولی ، بین او و طلحه بن عبید اللّه بن عثمان ، پیمان برادری بسته شد .
2- .بنا به قولی ، بین او و سعد بن ابی وقّاص ، پیمان برادری بسته شد .
3- .بنا به قولی ، بین او و خارجه بن زید بن ابی زهیر ، پیوند برادری بسته شد .
4- .بنا به قولی ، میان او و عتبان بن مالک بن عمرو ، و بنا به قولی ، میان او و عویم بن ساعده بن عائش ، و به بنا به قول دیگر، میان او و محاذ بن عفرا ، پیوند برادری بسته شد .
5- .بنا به قولی ، میان او و طلحه بن عبید اللّه بن عثمان ، پیوند برادری برقرار شد .
6- .بنا به قولی ، میان او و سعد بن ابی وقّاص ، و بنا به قولی ، میان او و طلحه بن عبید اللّه بن عثمان ، و بنا به قولی دیگر، میان او و رافع بن مالک زرقی ، پیوند برادری بسته شد .
7- .بنا به قولی ، میان او و زید بن سهل ابو طلحه انصاری ، و بنا به قولی ، میان او و عبد اللّه بن انیس ، پیوند برادری برقرار شد .
8- .به قولی ، میان او و خالد بن رباح ابو رویحه ، و بنا به قولی : میان او و ابو دردا، و بنا به قولی ، میان او و عامر بن عبد اللّه ابو عبیده بن جرّاح ، و بنا به قولی دیگر، میان او و عبد اللّه بن عبد الرحمان ابو رویحه خثعمی ، و بنا به قولی ، میان او و زید بن سهل ابو طلحه انصاری ، پیوند برادری برقرار شد .
9- .بنا به قولی ، میان او و عمیر بن حُمام جموح انصاری ، پیوند برادری بسته شد.
10- .بنا به قولی ، میان او و خبّاب بن اَرَت ، پیوند برادری برقرار شد .
11- .بنا به قولی ، میان او و مقداد بن عمرو کِندی، پیوند برادری بسته شد.
12- .بنا به قولی : میان او و عبد اللّه بن مسعود ، پیوند برادری برقرار شد .
13- .بنا به قولی ، میان او و رُخَیله بن خالد ، پیوند برادری بسته شد.
14- .ر . ک : ص 155 ، پانوشت 2 .
15- .بنا به قولی ، میان او و عبد اللّه بن جبیر ، پیمان برادری بسته شد.
16- .بنا به قولی ، میان او و اُسید بن حُضیر بن سمّاک ، پیمان برادری بسته شد.
17- .بنا به قولی ، میان او و سلمه بن سلامه بن وقش ، و بنا به قولی ، میان او و کعب بن مالک بن ابی کعب ، و بنا به قولی دیگر، میان او و عبد اللّه بن مسعود ، پیمان برادری برقرار شد .
18- .بنا به قولی ، میان او و کعب بن مالک ، پیمان برادری بسته شد .
19- .بنا به قولی ، میان او و محمّد بن مسلمه ، و بنا به قولی ، میان او و عبد الرحمان بن عوف ، و بنا به قولی دیگر، میان او و عمّار بن یاسر ، پیمان برادری برقرار شد . نیز، ر . ک : ص 153 ، پانوشت 2 و ص 155 ، پانوشت 4 .
20- .بنا به قولی ، میان او و عامر بن عبد اللّه ابو عبیده بن جرّاح ، و بنا به قولی ، میان او و عبد اللّه بن مسعود ، پیمان برادری بسته شد .
21- .بنا به قولی ، میان او و ابودرداء ، و بنا به قولی ، میان او و حذیفه بن یمان ، و بنا به قولی دیگر، میان او و مقداد بن عمرو کِندی ، پیمان برادری برقرار شد .
22- .بنا به قولی ، میان او و عبد اللّه بن مسعود ، و به قولی ، میان او و منذر بن عمرو بن خنیس مُعنق ، و به قولی دیگر، میان او و مقداد بن عمرو کِندی ، پیمان برادری بسته شد .
23- .ر . ک : ص 161 ، پانوشت 1 .
24- .بنا به قولی ، میان او و سُوَیبط بن عمرو عبدری ، پیمان برادری برقرار شد .
25- .بنا به قولی ، میان او و سفیان بن قیس بن حارث ، پیمان برادری برقرار شد .
26- .بنا به قولی ، میان او و مبشر بن عبد المنذر بن رفاعه ، پیمان برادری بسته شد.
27- .بنا به قولی ، میان او و عمّار بن یاسر ، پیمان برادری برقرار شد .
28- .بنا به قولی ، میان او و سالم ، غلام ابوحذیفه ، و به قولی ، میان او و محمّد بن مسلمه بن مسلمه ، پیمان برادری برقرار گردید . نیز، ر . ک : ص 157 پانوشت 1 و ص 163 پانوشت 2 .
29- .ر . ک : ص 155 پانوشت 5 و ص 157 پانوشت 1 .
30- .بنا به قولی ، میان او و مقداد بن عمرو کِندی ، پیمان برادری برقرار شد . نیز، ر . ک : ص 163 پانوشت 2 و 4.
31- .بنا به قولی ، میان او و اوس بن ثابت ، برادر حسّان بن ثابت شاعر ، پیمان برادری بسته شد.
32- .بنا به قولی ، میان او و سعد بن ربیع ، برادری برقرار شد . نیز، ر . ک : ص 163 پانوشت 1.
33- .بنا به قولی ، میان او و عبّاس بن عباده ، پیمان برادری برقرار شد.
34- .بنا به قولی ، میان او و ابو دردا ، پیمان برادری بسته شد .
35- .ر . ک : ص 167 پانوشت 2.
36- .بنا به قولی ، میان او و جبّار بن صخر بن امیّه ، و به قولی ، میان او و عبد اللّه بن رواحه بن ثعلبه ، پیمان برادری برقرار شد . نیز، ر . ک : ص 157 پانوشت 4 و ص 163 پانوشت 4.
37- .بنا به قولی ، میان او و حذیفه بن یمان ، پیمان برادری برقرار شد . نیز ، ر . ک : ص 163 پانوشت 1 و ص 167 پانوشت 1 .
38- .ر . ک : ص 163 پانوشت 4 .